نقد و تحلیل تخصصی آقای «حمزه محمدی» بر «کتاب پری روز» را بخوانید در:
متن کامل مقاله در ادامه مطلب:
برگزیدگان هفتمین جشنواره شعر انقلاب در آیین اختتامیه این رویداد ادبی عصر چهارشنبه ۲۲ فروردین در باغموزه هنر ایرانی معرفی شدند.
به گزارش ایسنا، اسامی برگزیدگان هفتمین جشنواره بین المللی شعر انقلاب به شرح زیر اعلام شد:
بخش تک اثر شعر نو (بدون اولویت)
زهرا شرفی برای شعر «مونالیزای جهان سوم» از خراسان رضوی
پیام جهانگیری برای شعر «گوشههای تاریک از اردبیل»
بخش تک اثر شعر کهن
اول: اکرم هاشمی سجزئی برای شعر «قایق» از اصفهان
دوم: یاسین نجارزاده برای شعر «شوکران» از اصفهان
سوم: ابوالفضل محمدزاده آقایی برای شعر «برادرم» از اصفهان
بخش تک اثر شعر نو
دوم: فهیمه قائدی برای شعر «بادام سوخته» از اصفهان
سوم: علیرضا رجبعلیزاده کاشانی برای شعر« ۳» از اصفهان
هیات داوران در بخش تک اثر شعر نو هیچ اثری را شایسته کسب مقام اول ندانست.
بخش مجموعه شعر کهن
اول: اسماعیل محمدپور برای شعر «نتهای مترادف» از گیلان
دوم: سیدمحمدمهدی شفیعی برای شعر «به اسب بنشین...» از خوزستان
سوم: به طور مشترک حسنا محمدزاده برای شعر «سرمشق» از اصفهان و علی فردوسی برای شعر «کاشیانه» از اصفهان
بخش مجموعه شعر نو
اول: محمد صارمی شهاب برای شعر «کولهباری از تپانچه و طوفان» از همدان
دوم: مجید سعدآبادی برای شعر «هفته اگر هشت روز بود» از تهران
سوم: فرحناز حمزه هرزنجی برای شعر «آروارههای خلیج از فارس» و آریا معصومی برای شعر «گمشده» از کهگیلویه و بویر احمد
این خبر را بخوانید در :
پیش از این ، رفتن فقط رسم مسافرها نبود
تا همیشه کوچه گردی سهم عابرها نبود
سال های سال در جغرافیای سینه ام
سرزمینی جز تو در فکر مهاجرها نبود
ایل مان برگشت از قشلاق کاغذها ولی
نامه ای با خط تو در بار قاطرها نبود
سوختم هر روز ؛ تا آنجا که یادم مانده است-
هیچ کس یاد ِ دل ِ آشفته خاطرها نبود
قهر کن ! باشد ، قلم پادرمیانی می کند
گرچه قبلا قهر در قاموس شاعرها نبود
من خدا را باختم پای تو ؛ فکرش را بکن !
یک نفر هم کیش من مابین کافر ها نبود
آب و ریحان پشت پای چشم هایت ریختم
بر نگشتن از سفر ، رسم مسافرها نبود
دکلمه غزل رسم سفر :
حس میکنمت در دلِ رگ های تنم باز
با روح تو در آینه ی یک بدنم باز
پروانگی ام را همه جا جشن بگیرید
تا پیله ای از درد بر این تن نتنم باز
انگار تو بودم همه ی دیشب و دیروز
امروز ولی خالی یک پیرهنم باز
چوپان شدنم واسطه ای شد که بپیچی
با ناله ی هر نی لبکی در دهنم باز
یک عمر مرا سنگ زدند و نپریدم
گنجشک دل آزرده ی این نارونم باز
راضی به همین سوختنم ، بی که بجنگم
هم سفره ی دلتنگی هیزم شکنم باز
دیوانه سر کوچه می آید به هوایی
ای لنگه در ِ واشده ی خانه ! ... منم باز