قلب قلم

شعر و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم

شعر و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم

حسنا محمدزاده - شاعر

کتاب ها :
1. هنوز قلب قلم درد می کند ... برگرد ! ( آرام دل )
2.عشق های بی حواس ( فصل پنجم )
3. خورشیدهای توأمان (آرام دل )
4. یک مشت آسمان ( فصل پنجم )
5.سربه مهر ( جمهوری)
6.جوهر جان ( هزاره ققنوس)
7. زیر هر واژه آتشفشان است (سوره مهر)
8.قفس تنگی (شهرستان ادب)
9. پری روز (شهرستان ادب)
10. سرمشق(هزاره ققنوس)
11. گزیده مرصاد العباد (نشر گویا)

نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق و انتظار» ثبت شده است

 

من ماندم و شب زنده داری ها پس از تو

با خستگی ها و خماری ها پس از تو

 

قفل قفس  باز است اما شوق پرواز

حل می شود در بی قراری ها پس از تو

 

باید کلاغان تخم بگذارند هر روز

در بُهت ِچشمان قناری ها پس از تو

 

عهدی کهن بستند تا با هم بمانند

چشم من و چشم انتظاری ها پس از تو

 

من می توانم شاعری از سنگ باشم

در مستی آیینه کاری ها پس از تو

 

آیینه با من حرف هایی تلخ دارد

بین تمام یادگاری ها پس از تو

 

برگرد بی من ! مرد ِ این میدان نبودی

سَر می کنم با بردباری ها پس از تو


پ ن : با تشکر از آقای ابوالفضل صادقی برای طراحی این شعر

موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 April 14 ، 01:27
حسنا محمدزاده



این حنجره جز با لب ِ تو، شعرنخوانده ست

جز طعم ِصدایت به صدایش نچشانده ست

 

قلب تو زیارتکده ای در دل کوه است

یک عشق نفسگیر، مرا تا تو رسانده ست

 

خودکار، شده قطره چکانی پر ِ احساس

از شیره ی جان تو در این شعر، چکانده ست

 

آنقدر نوشتم " تو" که باغ ِ گل سرخی

در گوشه ی هر ناخن من ، ریشه دوانده ست

 

سرسخت چو ابریشمی و دست کبودم

گل های تو را بر تن قالیچه ، نشانده ست

 

سرسبزترین باغ زمین است  نگاهت

یک عالمه پروانه به این سمت ، پرانده ست

 

یک رود ِخروشان و دو مرغابی ِ حیران

دست تو مرا تا دل این رود ، کشانده ست

 

ممنوعه ترین منطقه ی عشق ، همین جاست

راهی به جز آواره شدن در تو نمانده ست

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 July 13 ، 02:04
حسنا محمدزاده



بگذار کوه شانه هایت سنگرم باشد

عشق تو پرچم دار صلح کشورم باشد

 

توفانی ام ؛ بگذار دستان مسیحایی ت

گلدان مریم های زرد و پرپرم باشد

 

دریای چشمت بستر ِ آرامش قوهاست

باید نگاهت بالش زیر سرم باشد

 

یکریز در من می وزی آنقدر که تا صبح

آکنده از بویت مشام بسترم باشد

 

افتاده نیمی از تنم در آتش و باید

آن نیم دیگر شاهد خاکسترم باشد

 

از شاخه های توت مان ، گنجشک می ریزد

شاید حیاط خانه شعر دیگرم باشد

 

فریاد خواهم زد تو را تا واپسین لحظه

حتی اگر امروز روز آخرم باشد

موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 May 13 ، 02:18
حسنا محمدزاده



ای گل نکند اسیر طوفان بشوی

از عشق نبینم که پشیمان بشوی

در دیگ غزل هام تو را جوشاندم

تا ناب ترین گلاب کاشان بشوی

موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 April 13 ، 02:26
حسنا محمدزاده