خطبه های پریشانی
تقدیم به پیشگاه والای امام حسین (ع)
آمد و در دل ِ باد پیچاند ، بوی لب های قرآنی اش را
در نگاه ِ ترک خورده ی خاک، دید ساعات پایانی اش را
او که نامش کلید نجات است،مظهر ِ"قَد اَقمتَ الصّلاة "است
کشتی نوح آورده تا عشق ، طی کند راه طوفانی اش را
نامه ی کوفیان نینوا شد،هیزم آتش خیمه ها شد
تا مزین کند با لب ِ تیغ، صحنه ی سرخ مهمانی اش را
خشم را کینه می داند و بس، آه در سینه می داند و بس
آمده تا به پایان رساند، راه ِ تاریک و طولانی اش را
خون به پیشانی آسمان ریخت، اشکِ گودال و مسجد، درآمیخت
زمزمه کرد نهج البلاغه، خطبه های پریشانی اش را
می روی بی تو دنیا یتیم است،حال ِ دُردانه هایت وخیم است
روز ِ تفسیرِ " ذبح ٍ عظیم " است،تشنه آورده قربانی اش را
خون ِ گرمت ستون جهان شد،دُ رِّ گنجینه ی آسمان شد
نور می خواست آذین ببندد ، با حضور تو پیشانی اش را