از نگاهت ریخت در جانم جنونی بندری
رد نشو از پای قایق های عاشق ، سرسری!
تو خلیج فارسی ، من خاک ِ سوزان کویر
با تو ایران می شوم- مهد شکوه و برتری-
چشم هایت مثل قهوه خانه های ساحلی
نیمه شب های زمستانی پُر اند از مشتری
من برای جشن تو کِل می کشم ، اما چه سود
خیره می مانی به دختر های پیراهن زری
کشتی بی سرنشینم را به دریا می برم
یک شب توفان زده ، بی بادبان ... بی روسری...
بعد ها دنبال من می آیی اما نیستم
در هوایت غرق خواهم شد شبی خاکستری
این همان کشتی ست، افتاده کف دریا ولی
قصر جلبک ها شده در حیر ت و ناباوری
خواستی از کوسه ماهی ها سراغم را بگیر!
از همان هایی که روی دامنت می پروری
از جزیره های دور افتاده پیدا می شوم
نه.... نمی دانم چه داری بر سرم می آوری
نویسنده : حسنا محمدزاده literature@khorasannews.com
انتشارات شهرستان ادب، «زیرسرکوه» از شعرهای فاطمه هاوشکی را که دربرگیرندۀ 28غزل در 62 صفحه است، منتشرکرد.
« زیر سر کوه » را با توجه به اینکه اولین مجموعه منتشر شده فاطمه هاوشکی است، باید مجموعهای موفق دانست؛ کتابی کم حجم اما پرمحتوا ... من معتقدم که درمجال کوتاهی که برای بررسی اولین اثر منتشر شده یک شاعرپیش میآید، نباید موشکافانه و با وسواس به دنبال خطاها و گاهی کم دقتیها بود ، از این قبیل که «شاعر در چه ابیاتی ضعف زبان دارد، درکجاها از پس قافیه خوب برنیامده است ویا در انتخاب و به کارگیری برخی واژگان و چینش آن در شعرباید وسواس بیشتری به خرج میداد و...» بلکه باید در اینگونه فرصتها ، بیشتر در پی ترسیم یک تصویر کلی از شعر و شاعر باشیم. در بسیاری از غزلهای این کتاب، تصویرهای تازه و حتی احساسهای زیبا میبینیم و شاعرانگیاش را تحسین میکنیم. پیداست که شاعر همزمان به فرم و محتوای غزلهایش پرداخته و از هیچ کدامشان به نفع دیگری دست نشسته است و تا آنجا که توانسته، از بدایع صوری در شعرهایش کار کشیده است. از طرفی تلمیح در شعر او از بسامد نسبتا خوبی برخوردار است چه در زمینه اشاره به ماجراهای تاریخی و چه اشاره به متون دینی . او تلاش کرده آن را به گونهای متفاوت از آنچه تاکنون گفته شده است، بیان کند.
« تو را محمد افغان از اصفهان دزدید [گل]