قلب قلم

شعر و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم

شعر و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم

حسنا محمدزاده - شاعر

کتاب ها :
1. هنوز قلب قلم درد می کند ... برگرد ! ( آرام دل )
2.عشق های بی حواس ( فصل پنجم )
3. خورشیدهای توأمان (آرام دل )
4. یک مشت آسمان ( فصل پنجم )
5.سربه مهر ( جمهوری)
6.جوهر جان ( هزاره ققنوس)
7. زیر هر واژه آتشفشان است (سوره مهر)
8.قفس تنگی (شهرستان ادب)
9. پری روز (شهرستان ادب)
10. سرمشق(هزاره ققنوس)
11. گزیده مرصاد العباد (نشر گویا)

نویسندگان

۲ مطلب با موضوع «شیوع سخیف نگری در شعر» ثبت شده است

 

 

در کتابی خواندم که یکی از چهره‌های معروف ادب فارسی که بی گمان در انحطاط شعر هم‌عصرانش سهم بزرگی داشته، «عنصری» است. او یکی از ضعیف‌ترین گویندگانی است که معروف است به نداشتن دید شعری و تجربۀ حسی و عدم استطاعت بر خلق تصاویر شعری نو و در سراسر دیوان او یک تصویر تازه نمی‌توان یافت؛ اما شهرت بیش از حد عنصری به استادی مسلم شعر (که حتما از کانال‌های دیگری به این شهرت و قدرت رسیده بوده‌است) سبب شده‌است که بسیاری از اهل ادب به اشتباه بیفتند و تصورشان نسبت به شعر دگرگون شود و همه جا سرمشق شاعری، راه و رسم عنصری معرفی شود. (شفیعی کدکنی، 1396: 526).

بی آنکه بخواهم یاد برخی شاعران هندی‌واره نویس روزگار خودمان افتادم که خبر صف‌های طولانی فروش کتاب‌هایشان، گوش به گوش می‌چرخد. آنها که شعر شناسند می‌دانند که در سراسر کتاب این حضرات یک تصویر یا یک اندیشۀ منحصر به خود شاعر نمی توان یافت. شعر معناگرایی که معنایش را از قرن ده و یازده بگیرد به درد همان قرن ده و یازده می‌خورد، حتی اگر زبانش نو باشد. شعر عارفانه‌نمایی که در هنرمندانه‌ترین حالتش در همان می و ساقی و سجاده‌ای که «حافظ» بارها از آن کار کشیده مانده‌است، برای دنیای امروز و انسان امروز چه خواهد داشت؟

من از جوان‌هایی که شعر شناس نیستند و در شعر گذشتگان مطالعه‌ای ندارند و این کپی‌های دست چندم را وحی منزل می‌پندارند توقعی ندارم. تعجب من از اساتید دانشگاهی است که اگرچه برخی‌شان در شعر معاصر، مطالعه و شناخت چندانی ندارند، اما لااقل شعر کهن را خوب می‌شناسند؛ پس چگونه نام این حضرات را در صدر تحقیقات دانشجویان‌شان قرار داده‌اند؟! شاید امروز به عمق فاجعه پی نبریم اما قطعا آیندگان خواهند گفت که قدرت‌های نامشروع عده‌ای مقلد شاعرنما، چه جوانانی را که به انحطاط شعری نکشاند و چه ابتذالی را که در شعر این روزگار رقم نزد.

 

حسنا محمدزاده- 24 خرداد 1401

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 May 22 ، 18:20
حسنا محمدزاده

حتما داستان «لباس جدید پادشاه» اثر «هانس کریستین اندرسن» نویسندۀ دانمارکی را خوانده اید. ماجرا از این قرار است که پادشاهی به خیاط ها سفارش لباس متفاوت و فاخر می دهد. دو خیاط شیاد از موقعیت سوء استفاده می کنند و می گویند ما متفاوت ترین و زیباترین لباس را می دوزیم، اما آدم های احمق نمی توانند آن را ببینند. شاه و وزیر و درباریان از ترس اینکه انگ احمق بودن بخورند، خودشان را به آن راه میزنند و از زیبایی لباس ندیده و نبوده تعریف میکنند و به این واسطه، شاه عریان راهی شهر میشود.

حکایت بسیاری از شعرها و کتابهای روزگار ما،شده حکایت «لباس جدید پادشاه».

می گویند خوب است، لابد خوب است که می گویند و لابد اگر بپرسیم خوبی اش کجاست؟ می گویند تو احمقی و نمی بینی. حالا باید پرسید با کدام چشم بصیرت روشن شده در درونتان، خوبی ها و زیبایی های نداشته را دیده اید که ما نمی توانیم ببینیم.

 

حسنا محمدزاده- 20 اسفندماه 1400

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 March 22 ، 17:45
حسنا محمدزاده