مصاحبه با روزنامه سراج
گفتگوی حسنا محمدزاده با روزنامه سراج در رابطه با گفتنیهای کتاب "پری روز"
مجموعه غزل «پریروز» سرودهی خانم «حسنا محمدزاده» به همت انتشارات «شهرستان ادب» در زمستان 97 روانهی بازار کتاب شدهاست. این کتاب، به عنوان یکی از دو اثر منتخب «جایزهی کتاب سال الوند» به گزینش «انجمن علمی نقد ادبی ایران»، شناخته شد. از آنجایی که این مجموعه، پیش از این هم کتاب برگزیدهی «جایزهی شعر انقلاب» بودهاست، ضمن تبریک به سرکار خانم محمدزاده و جامعهی ادبی کاشان به گفتگویی مختصر با سرایندهاش، در مورد گفتنیهای این اثر پرداختهایم. قابل ذکر است که دیگر کتابهای این شاعر توانستهاند پیش از این، جوایزی چون: جایزهی کتاب سال قلم زرین، جایزه کتاب فصل، جایزه 2011 امید دانشگاه لندن، جایزهی جشنواره بین المللی شعر فجر، جایزهی جشنوارهی شعر انقلاب و جایزهی کتاب سال پروین و... را به خود اختصاص دهند.
1ـ «پریروز» عنوانی جذاب و چالشبرانگیز است که حتی پیش از تورق کتاب، تا مدتی ذهن مخاطب را به خود مشغول میکند، دلیلتان برای این انتخاب خاص چه بودهاست؟
شاید شرح و توضیح شاعر، درباره برخی شاعرانگیها درست نباشد چرا که گرهگشایی و تأویل آنها در ذهن مخاطب، جذابیت و اثرگذاری دوچندان دارد. اما در پاسخ به سؤالتان باید بگویم «پری روز»، با این شیوهی نوشتاری، نوعی آشناییزدایی واژگانی است. تا پیش از این چشم و ذهن ما به قید زمان «پریروز» آشنا بودهاست اما در اینجا ذهنیات ما به هم میریزد و به سمت معانی و تصاویر احتمالی نهفته در این واژه که حاصل گرهخوردگی دو واژهی «پری» و «روز» در قالب یک کلمه است، جذب میشود. برخی از اسطورهشناسان معتقدند که در ایران باستان و پیش از دین زرتشت «پری» ایزدبانوی باروری و زایش بودهاست کسی که آتش عشق را در نهاد انسانها برمیافروخته است. اما در اعتقادات زرتشتیان از آن به عنوان موجودی اهریمنی یاد شدهاست. با این حال نمیتوان انکار کرد که همچنان برخی از زرتشتیان برای گرفتن حاجت به «دختر شاه پریان» متوسل میشوند. و در فرهنگ عامهی ایران «پری» چهرهای ستودنی دارد که مظهر زیبایی است. تا جایی که برخی از شاعران، معشوق خود، که زنی تمامعیار و ستودنی و حتی گاهی ماورایی بودهاست را، به پری، تشبیه کردهاند. «روز» هم که همواره در شعر فارسی، بسته به درونمایههای گوناگون، نماد پاکی، آزادی، پایان ظلم، عدالت، امید و ... بوده است. در نتیجه، گرهخوردگی «پری» با «روز»، علاوه بر اشاره به برههای خاص از زمان، میتواند به تبیین ارزش و جایگاه زن در رسیدن به امید، عشق، ایمان، آزادی، و به طور کلی والاترین اهداف خلقت، بپردازد. و در یک ترکیب، میتوان از آن به عنوان: «زنِ روزآفرین» یا «زایندهی نور»، یاد کرد. حتی در فرهنگ عامهی ما، هنوز در برخی از مناطق، از زن به عنوان چراغ خانه و روشنای زندگی یاد میشود. از آنجایی که این کتاب تمی زنانه و نگاهی امیدبخش دارد. انتخاب این عنوان، بیارتباط با درونمایهی اثر نبودهاست.
2ـ مختصری از تم زنانهی کتاب برایمان بگویید.
زنانگی اشعار «پریروز» بیشتر به طرز نگاه منحصر به فرد یک زن به دنیا و زندگی برمیگردد، بیآنکه به فمنیست با آن معنای رواج یافتهاش ختم شود و بیشک زنانه نگریستن به دنیا میتواند یافتههایی کاملا متفاوت از آنچه مردان میبینند را، در پی داشته باشد. این زنانگی در لایههای درونی و جانمایهی شعر، اتفاق میافتد و لزومی ندارد که حتما کلمات مرتبط با دنیای زنان، در شعر به کار بروند بلکه در این غزلها، عشق، جامعه، انسان، سیاست، فقر، مذهب و در یک کلام: زندگی، از پرسپکتیو یا زاویهی دید یک زن، به تصویر درآمدهاست، با دردهای زنانهای که هیچگاه مردان نمیتواند پی به عمقشان ببرند.
3ـ علیرغم جذابیت خاص اشعار عاشقانه، پیداست که محتوای غزلهای این کتاب، عاشقانهی صرف نیست و سایر مضامین را هم در برمیگیرد.
بهتر است اینگونه بگوییم که سایر مضامین آن هم حول محور عشق میچرخند. هستهی اصلی عشق است عشقی که میتواند در صورتهای مختلف، متجلی شود. به عبارت دیگر در این عاشقانهها گاهی «من»ِ شاعر فردی است و به عشق زمینی میپردازد اگرچه در غالب آنها معشوقی وجود ندارد که وجود خارجی و جسمیت داشته باشد بلکه هدف خود عشق است که شاعر در آن به عظمت روح انسانی عشق میورزد که میتواند جسمیت داشته باشد و قابل عشق ورزیدن و محبت بیچون و چرا باشد، اما نیست و شاعران ما گاهی بی توجه به اینکه معشوق زن است یا مرد؟ زشت است یا زیبا؟ وفادار است یا بی وفا؟ تنها به حقیقتی مطلق عشق ورزیدهاند که برآمده از روح متعالی بشر است و نوعی عشق ورزیدن به خوبیها و زیباییهاست. اما گاهی هم «من» شاعر شخصی نیست. و به «من اجتماعی» و «من انسانی» تبدیل میشود.
4ـ میشود کمی بیشتر در مورد شعر عاشقانه با «من اجتماعی» و «من انسانی» توضیح دهید؟
من معتقدم که علاوه بر اشعار عاشقانه و عرفانی، شعرهای اجتماعی، مذهبی، سیاسی و... هم به گونهای از عشق نشأت میگیرند.تا زمانی که عشق به همنوع نباشد، دیدن معضلات اجتماعی و مسائلی مانند فقر، بیعدالتی، تفاوت دردناک طبقاتی، آمار سرسامآور کودکان بیسرپرست و... روح شاعر را درگیر نمیکند و به غلیان احساس و باروری اندیشهی او نمیانجامد تا شعری خلق شود. تا زمانی که عشق به همجنس نباشد، درد عمیق زنان سرپرست خانوار، دختران بیجهاز، زنان بیوه و ... دستمایهی نوشتن نمیشود و از این نوع است عشق به وطن، عشق به مذهب و دین و... که شعرهای ملی ـ میهنی، شعرهای اهلبیتی، شعرهای مرتبط با فرهنگ شهادت و ... حاصل این گونه عشق ورزی اند.
5ـ تا آنجا که اطلاع داریم «پری روز» نهمین کتاب شماست. سیر تکامل آن را نسبت به دیگر آثارتان چگونه ارزیابی میکنید؟
بهتر است پاسخ این سؤال و ارزیابی سطح کتاب و نحوهی ارتباطش با مخاطبان را زبان منتقدین و دوستداران شعر بشنویم. اما آنچه که میتوانم در این مورد بگویم این است که اشعار هیچ یک از آثار پیش از اینم را به اندازهی اشعار پریروز، زندگی نکردهام. اکثر شعرها در لحظات خاص و در گیرودار تجربههای تلخ و شیرین، اتفاق افتادهاند و به گونهای شگفتآور مرهم زخمهایی ناگفتنی بودهاند و توانستهاند زندگی را زیباتر و قابل تحملتر جلوه دهند. در عین حال کوشیدهام تا زبان شعرها نوتر و منسجمتر از قبل باشد و صورت و محتوا به موازات هم رشد کنند و یکی قربانی دیگری نشود. ضمن اینکه تلاش شده تصاویر شکل دهندهی صورت شعر، حاصل دریافت و تجربهی شاعر باشند و در محتوا، مخاطب با درونگرایی صرف شاعر مواجه نشود و مضامین، بین دنیای درون و بیرون در نوسان باشند.
6- منتقدین با گزینش پریروز به عنوان کتاب برتر و مخاطبان با استقبال از آن، پاسخ سؤال ما را به خوبی دادهاند. اگر نکته یا مطلب ناگفتهای مانده بفرمایید.
سپاسگزارم از لطف و حسننظرتان و امیدوارم که شعر، پلی برای رسیدن ما به قلههای انسانیت باشد و دریچههای تازهای به سمت نادیدهها و ناشنیدهها به رویمان بگشاید.