قلب قلم (وبسایت حسنا محمدزاده)

شعر و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم (وبسایت حسنا محمدزاده)

شعر و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم (وبسایت حسنا محمدزاده)

حسنا محمدزاده - شاعر

کتاب ها :
1. هنوز قلب قلم درد می کند ... برگرد ! ( آرام دل )
2.عشق های بی حواس ( فصل پنجم )
3. خورشیدهای توأمان (آرام دل )
4. یک مشت آسمان ( فصل پنجم )
5.سربه مهر ( جمهوری)
6.جوهر جان ( هزاره ققنوس)
7. زیر هر واژه آتشفشان است (سوره مهر)
8.قفس تنگی (شهرستان ادب)
9. پری روز (شهرستان ادب)
10. سرمشق(هزاره ققنوس)
11. گزیده مرصاد العباد (نشر گویا)
12. زن آتش (نشر ایهام)

نویسندگان




نگاهی به کتاب‌های« "رویای چوبی" و "گناه باران" » سروده‌ی سید محمود علوی‌نیا / حسنا محمدزاده

میان همهمه‌ی آنهمه مسافر گیج
کسی نگفت که مقصد کجای دنیا بود
سادگیْ روال حاکم بر بخش وسیعی از شعر معاصراست، آن هم  ایستادگی شعر و شاعر در برابر پیچیدگی و ابهام مصنوعی و عامدانه و روشنفکرانه‌. این‌چنین سادگی‌ای اما هرگز مانع از بیان مفاهیم عمیق نمی‌شودو از زیبایی و شاعرانگی شعر نمی کاهد ، در عین حال توانسته طیف عظیمی از مخاطبان را با خود همراه کند  . این طیف وقتی گسترشی شگرف می‌یابد که شعر، با همین بیان صمیمی، دامن‌گیرترین احساس بشری را  با درون‌مایه‌ ی فراگیرعشق،  در خود منعکس کند . 
 
تمام شد همه‌ی اتهام من این بود
که گاه گاه دلم ساده و دهن‌بین بود
مرا به جرم گناهی که عشق نامش بود
هزار مرتبه کشتند و باز شیرین بود
 *
من با امید سوختن پرواز کردم
در خاک هم از آتش عشق تو مستم
در غزل های سید محمود علوی نیا ساختاری منطبق با درونمایه ی ذاتی غزل  که همانا عاشقانه سرایی ست حاکم است  . و مضمون پروری هر چه شاعرانه‌تر برای تاثیرگذاری بر مخاطبی که به انتظاری بوطیقایی، تا انتهای اثر می‌آید. عشق در نگاه علوی نیا  ماهیتی سنتی دارد با همان ویژگی‌های آشنا ، عشقی که نه تنها نقصان نمی‌پذیرد، بلکه لحظه‌به‌لحظه شدیدتر می‌شود، عشقی سوزنده و البته در نهایت نجات‌بخش، با ردپایی همیشگی از فقدان و فراق و در برخی موارد جاودانگی ذاتی عشق که باعث می شود.
حتی وقتی شاعر عاشقانه نویسی هم می‌کند تاویل مخاطب، ناگزیر به سمت خوانش‌های عارفانه متمایل می‌شود مخصوصا وقتی واژگان  از جنس دین و عرفان باشند به خوانش ابیاتی از این دست می پردازم
حس می‌کنم باید تو را یک جور دیگر خواست
باید تو را با حرمت قبله برابر خواست
پیوند خورده روز من با شام گیسویت
باید شب موی تو را تا صبح محشر خواست
*
چندی ابجد خوان عشقت بوده‌ام دارم امید
حافظ سی جزیی قرآن چشمانت شوم
سادگی و برخوردی صادقانه با مخاطب در عین رعایت چارچوب‌ها تا آنجا که به شاعرانگی اثر لطمه وار نشود عاملی ست  که شعر  را دلچسب و شیرین می‌نماید و خستگی را تا حد زیادی از خواننده دور می‌کند آن هم وقتی تصاویر و تلمیحاتی دلنشین را چاشنی زیبا تر شدندش کند 
برو این خانه‌ی متروک را دست کسی بسپار
برو دیر است باید صبح خیلی زود بگریزیم
برو پیش از مراسم خرده ریزی با خودت بردار
که بعد از سنگسار مجرم مطرود بگریزیم
سحر مردم به آتش می‌کشند افسانه‌ی ما را
من و تو باید از این آتش و نمرود بگریزیم
 
و در بعضی موارد  با رویکرد‌های نوستالوژیک و بومی شاعر همراه می شود ؛
کوچه‌های مه گرفته بوی باران می‌دهد
چینه‌های کودکی میل خمیدن کرده است
واقعیت این است که مخاطب امروز  فرصت رویارویی با اشعار بلند و منظومه‌های شعری را کم‌تر پیدا می‌کند و به همین علت، خودآگاه یا ناخودآگاه، غالباً شعر کوتاه را بر شعر بلند ترجیح می‌دهد سید محمود علوی‌نیا تا حد زیادی پی به این ضرورت ها برده و به طور متوسط مضمون غزلهایش را در ابیاتی محدود می پروراند که کارکرد خوب قافیه و مضمون‌یابی پیوند خورده با تخیل  و بارزتر از همه‌ی این‌ها موسیقی غنی شعر از شاخصه های آن است چنان که در اکثریت قریب به اتفاق اشعارشان با ردیف مواجهیم ، ردیف‌های اسمی ، ردیف های فعلی ، و در بعضی موارد ترکیبی از این دو و ...
گفتم که خیلی ساده‌ای اما نه با من
تا پای جان آماده‌ای اما نه با من
مستی و از ما میکنی پنهان و پیداست
هر لحظه پای باده‌ای اما نه با من
با هم مسیر عشق را آغاز کردیم
تو آخر این جاده‌ای اما نه با من
*
شکوفه کرده دلم مهربانی‌ات را شکر
سخن بگو گل من همزبانی‌ات را شکر
به استخاره به دیدارم آمدی خیر است
هزار مرتبه مهر نهانی‌ات را شکر
مبارک است شدی پادشاه جان و دلم
مقام شامخ صاحب قرانی‌ات را شکر

در شعر معاصر ، ما با تلفیقی از طبیعت‌گرایی عینی سبک خراسانی و طبیعت‌گرایی ذهنی سبک عراقی  مواجهیم در شعر معاصر، نیما نحوه‌ی نگاه به طبیعت، زندگی و انسان را عوض کرد،  نیما اگر یک سنگ‌چین یا درخت را توصیف می‌کند، دقیقا به همان‌ها می‌پردازد، ولی در عین‌ حال نشانه‌ای از انسان هم هست. او وقتی از ابر صحبت می‌کند، ضمن اینکه به ابر آسمان نظر دارد، در عین ‌حال اشاره‌ی سمبولیکی هم دارد و توصیفاتش گاهی حالت اجتماعی - سیاسی به خود می‌گیرد. که چنین رویکردی دربرخی اشعار آقای علوی نیا  هم به چشم می خورد :

اگرچه کدخدا و خان مرتب بحث می‌کردند
پس از یک عمر دانستیم جنگ زرگری بوده
همیشه فرق دارد دیده‌ها با واقعیت‌ها
زحل شد آنچه در چشم من و تو مشتری بوده
 می‌توان تصوّر کرد که شاعر به راستی از دعوای کدخدا و خان وخاطره‌ای ساده سخن می‌گوید و فراتر از آن‌، منظوری نداشته است‌.اما از سویی دیگر، می‌توان مدّعی شد که همه‌ی عناصر موجود در این شعر، حالتی نمادین دارند و در ورای هر یک‌، باید در پی حقیقتی دیگر
بود .
گرایش به عینیت در شعر، گاهی آنقدر ملموس و گره خورده با احساس درونی شاعر است که می تواند صدای ممتد ترمز ماشین و نقش بر زمین شدن انسان و راه افتادن خون بر سطح خیابان را همانگونه که هست جلوی چشم مخاطب بیاورد آنگونه ی که خواننده ی شعر احساس کند که حتی دارد صدای ترمز ماشین را می شنود بی آنکه نیاز داشته باشد ازمرگ و متعلقاتش نامی بیاورد.  مانند شعری که ایشان برای استاد نورلله امینی سروده اند 
خبر نداشت کسی یک خسوف در راه است
دو شب به حادثه دیدم که ماه می خندید
صدای ترمز و باریکه ای ز خون و تمام
به خاک ، آینه ای غرق آه می خندید
 
شاعرمجموعه های «رویای چوبی » و «گناه باران » با توانایی خود و با تسلط بر صنایع ادبی و بهره گیری از صور خیال  توانسته ابیات زیبایی را خلق کند و به آن ها ماهیت شعرگونگی  ببخشد .اندیشه های عمیق و نگاه دقیق این شاعر عزیز را می ستایم

حسنا محمدزاده – فروردین96

حسنا محمدزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی