مقاله پژوهشی «بن مایه های فکری اثرگذار در شعر حکیم سنایی غزنوی»
چاپ شده در فصلنامه «نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون» / اسفندماه 1400
مقاله پژوهشی «بن مایه های فکری اثرگذار در شعر حکیم سنایی غزنوی»
چاپ شده در فصلنامه «نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون» / اسفندماه 1400
مقالۀ پژوهشی «بررسی تطبیقی مؤلفههای مکتب وقوع در غزل های وحشی بافقی و محمدعلی بهمنی» چاپ شده در مجلۀ «پژوهشهای ادبی و بلاغی» دانشگاه پیام نور تهران اسفندماه 1400
برای دانلود و مطالعه مقاله کلیک کنید
حتما داستان «لباس جدید پادشاه» اثر «هانس کریستین اندرسن» نویسندۀ دانمارکی را خوانده اید. ماجرا از این قرار است که پادشاهی به خیاط ها سفارش لباس متفاوت و فاخر می دهد. دو خیاط شیاد از موقعیت سوء استفاده می کنند و می گویند ما متفاوت ترین و زیباترین لباس را می دوزیم، اما آدم های احمق نمی توانند آن را ببینند. شاه و وزیر و درباریان از ترس اینکه انگ احمق بودن بخورند، خودشان را به آن راه میزنند و از زیبایی لباس ندیده و نبوده تعریف میکنند و به این واسطه، شاه عریان راهی شهر میشود.
حکایت بسیاری از شعرها و کتابهای روزگار ما،شده حکایت «لباس جدید پادشاه».
می گویند خوب است، لابد خوب است که می گویند و لابد اگر بپرسیم خوبی اش کجاست؟ می گویند تو احمقی و نمی بینی. حالا باید پرسید با کدام چشم بصیرت روشن شده در درونتان، خوبی ها و زیبایی های نداشته را دیده اید که ما نمی توانیم ببینیم.
حسنا محمدزاده- 20 اسفندماه 1400
غم، زمانی که به من دل بسپاری بد نیست
غصه وقتی تو مرا دوست بداری بد نیست
خُم سربستهی من! منتظرم بازشوی
به هوایت همهی عمر خماری بد نیست
نگران شب و شوریدگی خانه نباش!
حال بغض من و این چند قناری بد نیست
پیش آیینه که از باغچه پاییزتر است
دلخوشی با رژلبهای اناری بد نیست
دست خالی نفرستش به هواداری من
بوسهای روی لب باد بکاری بد نیست
چشم دلتنگ مرا گاه به خوابت ببری
یا در آغوش نگاهت بفشاری بد نیست
خبری، درد دلی، راز مگویی... چیزی
نامهای هم به هوایم بنگاری بد نیست
ارائه شده در سومین کنفرانس بین المللی مطالعات زبان و ادبیات/ اسفندماه
1399
دانلود و مطالعه مقاله از طریق لینک زیر:
خودت را تماشا کن مجموعه 8 جلدی گزیده متون عرفانی ادبیات فارسی است که از سوی نشر گویا منتشر شده است.
اسرارالتوحید، اوصاف الاشراف، معراج السعاده، رساله قشیریه، فیه ما فیه، کیمیای سعادت، مرصادالعباد و مقالات شمس عناوین هشت کتاب عرفانی است که گزیده متون آن به همراه شرح و زندگینامه و مقدمه برای نسل جوان انتشار یافته است.
حسنا محمدزاده گزینش و شرح مرصاد العباد را به عهده داشته است.
این کتاب از طریق سایت ایران کتاب و سایر سایت های عرضه پستی کتاب قابل سفارش است.
در همهمهها گم شدم از تیررس تو
ای زندگیام بسته به هرم نفس تو!
قیچی شده بالم تو بگو از که بنالم؟!
قسمت شده هرگز نپرم از قفس تو
از وسعت تنهاییام آنقدر بگویم
تنها کس من بودی و من هیچ کس تو
شام شب و صبحانهی من بوده، نبودت
کی میرود از روی لبم طعم گس تو؟
شرمندهام از مورچههایت فقط ای مرگ!
از من چه به جا مانده برای هوس تو؟
من منتظرم، منتظر لحظهی رفتن
دنیا چه قدر مانده به بانگ جرس تو!؟
بس حلقه زدم بر در و حرفی نشنیدم
من هیچکسام یا که در این خانه کسی نیست
بیدل
بیا از خیر من بگذر که شهری زلزلهخیزم
که دائم با گسلهای دلِ تنگم گلاویزم
بیا از خیر من بگذر که رستاخیز اندوهم
که شبها اسکلتهای جنون را برمیانگیزم
که من معشوقهی یک ایل مردِ نیمهویرانم
که من معشوقهی یک ایل مردِ نیمهچنگیزم
مرا در خمرهاش انداخت روزی دائمالخمری
اگر حالا مِیام در استکانهای تو میریزم
به عقد خود درآوردهست لبخند تو روحم را
اگرچه همسرِ آیینه و دریا و پاییزم
سکوتم خیس شد، سقف خیالم خیس، حالم خیس
تو سرمیرفتی از بیخوابیِ چشمان لبریزم
تمامم کن که بیساعتترین روز خدا هستم
بپرهیز از من و بگذار از عشقت بپرهیزم
برآورید سر از خاک دانههای عزیز!
نشان دهید خدا را نشانههای عزیز!
خزان وزیده و تاراج کرده مزرعه را
قسم به جیب تهیتان خزانههای عزیز!
چقدر قحطی مردانگیست در کوچه
جنین مرده نزایید خانههای عزیز!
امان دهید به گنجشکهای مستأجر
در این گرانی بیرحم لانههای عزیز!
به این زمانهی ژولیده و شب پرپشت
دوباره نظم ببخشید شانههای عزیز!
به یاری من و چشمان سرکشم بروید
برای هقهق امشب، بهانههای عزیز!
حالا تو مراد منی و شعر، مریدت
حالا نفسی میشود آیا نکشیدت؟!
هر بار گره خورد نگاهت به نگاهم
یک چشم به حرف آمد و یک چشم شنیدت
دلبستگی ساقهی خشکیده و ریشهست
دل بستن انگشت من و موی سپیدت
بیعطر تنت سخت پریشانم و ای کاش
میشد کمی از حجرهی عطار خریدت
ای شانهی تو خانهترین خانهی ممکن!
سرمستم و در دست من افتاده کلیدت
دل را به تنم میکنم و با تو میآیم
پیراهن بخت است الهی به امیدت!
حسنا محمدزاده
چهار ماهی زخمی اسیر حوض بلور
چهار ماهی برگشته از لب ساطور
چهار تکهی من چارگوشهی خانه
چهار آینهاند و در اوج قحطی نور
نشاندهاند تو را در گلوی آینهها
نشاندهاند مرا در چهار نقطه ی کور
کشیدی از رگ و پیهای من به سمت خودت
چقدر جادهی بیانتهای صعبالعبور
هزار بار مرا بردهاست تا دم در
صدای پای تو از کوچهی خیالی دور
شبی که بال درآوردهبود لبهایم
نشست روی صدایت پرندهای مغرور
صداقت و هیجان و امید و عشق مناند
چهار دختر بیادعای زنده به گور
قصد مرا کردی و لی مقصود یادت رفت
او را که قلبش زادگاهت بود یادت رفت
یک عمر معبد ساختی از شانههای من
اما نمیدانم چرا معبود یادت رفت
در شهر پرآوازهام - در مردمکهایم -
کم بودی و جبران این کمبود یادت رفت
ذهنت شبستانی پر از زنهای خوشبخت است
حق داشتی تنهاییام را زود یادت رفت
خاموش میکردی دلم را بعد میرفتی
این گردسوز کهنهی پر دود یادت رفت
پیشانیام دلتنگ لبهای تو بود اما
هنگام رفتن بوسهی بدرود یادت رفت
فکر میکردم خدا را میپرستی لااقل
بر نمیگردی از آن عهدی که بستی لااقل
گرچه دنیا رنگرزخانه شده این روزها
فکر میکردم که تو یکرنگ هستی لااقل
بی تفاوت بودنت خرد و خمیرم کردهاست
کاش با حرفی دلم را می شکستی لااقل
مهربانی نه، نوازش نه، نگاه گرم نه
صندلی خالیست پیشم مینشستی لااقل
آینه زنگار بسته شمعدان بیحوصلهست
میکشیدی بر سر این خانه دستی لااقل
با توام، تنها دلیل دل به دنیا بستنم!
وقت رفتن بندها را می گسستی لااقل
یکی یک دانه
از وجودم، عشق میگیرد شراب خانگی
نسبتی داریم پاییز و من و دیوانگی
برگریزان نگاهت مرگریزان من است
میکشی روح مرا را تا سرحد ویرانگی
ذلهام کردهست عکس بیپناهت کنج قاب
هرچه نزدیکش میآیم میکند بیگانگی
غم تمام روز دور سینهام پر میزند
یک کلاغ خیره و اینقدر سرسختانگی؟!
تا کسی در کوچه نام کوچکت را میبرد
بیقراری در صدایم می کند پرچانگی
روی کیک خاطراتم شمع روشن کردهاند
شانهام را میشکافد لذت پروانگی
ای انار سرخ باقیمانده روی شاخههام!
تا ابد خوش باش با حس یکی یک دانگی
فراری دادهام از کوچهی پشتی جنونم را
به هم میریزد اما دیدنت ترکیب خونم را
نگاهی بیتفاوت میکنم هرگز نمیفهمی
تماشایت بریده دست زنهای درونم را
دلم را سرزمینی بعد آتشبس تصور کن
که رونق داده یادت تاج و تخت سرنگونم را
تو تنها خاک موعودی که بوی امنیت دارد
تو سکنی دادهای در شاهرگهایت قشونم را
دو معمار زبردستند لبهایت که با حرفی
مرمت میکنی ویرانی سقف و ستونم را
اگر یک جمله میگفتی، اگر یک "دوستت دارم"...
صدایت پاک میکرد اشکهای بدشگونم را
عروسکهای کوکی میشناسندم، تو هم گاهی
بپرس از کودک روحت مرا و چند و چونم را
اگر اینبار سالم برنگشتم از دل آتش
به پا کن در سکوت چشمهایت سووَشونم را
سگرمههای خیابان همیشه درهم بود
که رد پای تو در داستان من کم بود
من و صدای تو سنگ صبور هم بودیم
تمام روز سرش روی زانوانم بود
به ریشههای صدای تو تیشه میزد باد
برای دیدن ویرانیام مصمم بود
دهان بستهی من روی خاک میافتاد
پر از صدای تو بود و چقدر مبهم بود
چقدر قلب مرا میفشرد در مشتش
چقدر نبض صدای تو نامنظم بود
طناب بسته به دور دهان پنجرهها
فشرده میشد و جانم به قدر یک دم بود
قبولدارم حق با غذای سوخته است
قبول داری دلتنگیام جهنم بود؟
همیشه عاشق اویم که خون و پوست نداشت
فقط برای بهشت دل من آدم بود
شبی که فاتحهی بودن مرا خواندند
هنوز حلقهی بیمهری تو دستم بود
گفتی: چه خبر؟ لالشوم جز غم نان هیچ
جز سیری بیقاعدهی سفرهی خان هیچ
گفتی چه خبر؟ آه گرانتر شده لبخند
نفروخته تاریخ به ارزانی جان هیچ
دیگر خبری تلختر از اینکه دل و دین
در مشت ندارند به جز چند قران، هیچ؟
رد میشوم از راستهی شعر فروشان
دکان به دکان نیست به غیر از خفقان هیچ
دنیا زن جورابفروش است و ندارد
همقیمت یک جفت نگاه نگران هیچ
گردن بزنید آخر این شعر لبم را
تا از شب و تاراج نیارد به زبان هیچ
من عازم آنسوی زمستانم و دنیا
بستهست برای سفرم یک چمدان هیچ
نگاه کردم و دیدم دلش قلممو شد
مرا کشید ولی شکل نیمی از او شد
مرا کشید در آغوش بوم نقاشی
تمام انگشتانش چراغ جادو شد
دو چشم بودم از اول، دو چشم نیمه تمام
که جان گرفت به سویش دوید و آهو شد
وزید عطر سرانگشت او که موهایم
درید روسریم را و باغ شببو شد
به شانهام نرسیده صدای موج آمد
دو دست کاغذی از بوم، پر زد و قو شد
به حرف آمده بودند ذرههای تنم
برای گفتن از او بینشان هیاهو شد
قرار بود بکوچد به سینهام که شبی
به یمن آمدنش لانهی پرستو شد
قرار بود به من جان تازه هدیه کند
ولی حکایت سهراب و نوشدارو شد
خیال بودم و در قاب زندگی کردم
همان که همدم هر روز میخ پستو شد
هنوز از نفسم بوی رنگ میآید ...
عشق اگر یک روز خوابید و نشد بیدار چه؟
زندگی افتاد اگر در ورطهی تکرار چه؟
آرزوها در دلم گرم مقرنس کاریاند
از فراز داربست افتاد اگر معمار چه؟
قبلهام بودی که مایل میشدم دائم به تو
بار دیگر هم نمازم شد اگر شکدار چه؟
تا به نان خانگی ایمان نیاوردی نیا
آمدی و رفت برکت از در و دیوار چه؟
گوشهی چشمم غمی ناگفتنی پنهان شدهست
حلقهی اشکم اگر شد سرخط اخبار چه؟
آبرو چیزی به جز یک شیشه عطر تند نیست
خورد بر سنگ جنون و ریخت در بازار چه؟
مقالهی علمی پژوهشی «گونه های نوآوری در غزلهای منوچهر نیستانی» چاپ شده در «مجلهی ادب فارسی» / دانشگاه تهران
برگزاری همایش سراسری شعر کوتاه «طنین وحدت» در کاشان
حسنا محمدزاده دبیر علمی جشنواره سراسری شعر کوتاه "طنین رحمت" در دبیر علمی همایش در اینباره گفت: هدف از برگزاری جشنوارهی سراسری شعر "طنین رحمت"، نهادینه کردن شخصیت ارزنده پیامبر اکرم صلواتالله علیه به منزله برجستهترین نمونه کمال انسانی و پرداختن به سیره عملی و گفتاری آن حضرت، در زبان شعر است.
وی ادامه داد: از آنجا که در دنیای تکنولوژیزده امروز، شعرهای کوتاه با حوصله مخاطب، همخوانی بیشتری دارند؛ قالبهای "رباعی، دوبیتی و سهگانی" به عنوان قالب سرودههای شاعرانِ شرکتکننده، در نظر گرفتهشد، باشد که از این منظر، بکوشیم تا به آداب نیکو و اخلاق پسندیده رسول خدا(ص) و بردباری، شجاعت، عدالت و پاکدامنی ایشان تا حد ممکن آراسته شویم.
دبیر علمی جشنواره جشنواره سراسری شعر کوتاه "طنین رحمت" در مورد محورهای موضوعی جشنواره گفت: محکومیت اهانت با ساحت پیامبر اکرم(ص)، عشق به پیامبر اکرم(ص) به منزله برجستهترین نمونه کمال انسانی، پیامبر اسلام(ص) فراگیرترین جلوه رحمت الهی (رحمة للعالمین)، تجلی مهربانی در رفتار و سیره رسول اکرم(ص)، جلوههای ایثار، در سیره عملی و گفتاری پیامبر(ص)، ضرورت وحدت امت اسلامی، نقش قرآن و سنت در شکلگیری تمدن اسلامی موضوعاتی هستند که میتوانند درونمایه آثار خلق شده شاعران پارسیزبان را دربربگیرند.
وی یادآور شد، در این مراسم به نیت پنج تن، به 5 اثر برگزیده با نظر هیات داوران، جوایزی نقدی اهدا خواهدشد؛ همچنین آثار فاخر دریافت شده، در کتابی مزین با نام رسولالله(ص) منتشر خواهد شد.
دوره مجازی زیبایی شناسی شعر
(کارگاه آشنایی و تمرین تکنیکهای زیبایی شناسی)
8 جلسه مجازی در فضای اسکایروم
.
شروع دوره: از هفته دوم آبان ۱۳۹۹ (زمان دقیق جلسات، اطلاع رسانی خواهد شد.)
مهلت ثبت نام: تا دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹
این دورهی آموزشی، با طرح مباحثی در زمینهی:
- شگردهای تصویرپردازی
- فرم ذهنی و تکنیک روایت
- جهانبینی و اندیشه
- موسیقی شعر
- گونههای نوآوری در زبان
بعلاوهی طرح مباحث کاربردی آموزشی بر مبنای پرسشهای هنرجویان، برگزار خواهد شد.
ما در تلاشیم تا شما پس از گذراندن این دوره بتوانید شعرهای فاخر را از ابیات کلیشهایِ دستِ چندم تشخیص دهید و متفاوت نویسی را تمرین کنید.
نشست تخصصی باشگاه خبرنگاران جوان با موضوع «ادبیات زنان و دفاع مقدس»
با حضور:
پروانه نجاتی
حسنا محمدزاده
عالیه مهرابی
فاطمه نانی زاد
مقاله «مقایسه تحلیلی شخصیت و جایگاه شیرین و منیژه در خسرو شیرین نظامی و بیژن و منیژه شاهنامه»
نویسندگان:
حسنا محمدزاده
حمزه محمدی
فایل الکترونیکی کتاب سرمشق از طریق اپلیکیشن کتابخوان طاقچه قابل خرید است
نشست نقد و بررسی مجموعه شعرهای «شرحه» و «ماه در مه» سروده ی خانم مرضیه فرمانی به میزبانی محفل ادبی ارغوان به دبیری خانم فریبا یوسفی برگزار شد
برای مطالعه ی گزارش مختصری از مطالب عنوان شده در این جلسه کلیک کنید
نقد و تحلیل کتاب «در کوچه باغ های اصفهان» سروده ی دکتر «نادر ابراهیمیان» را بخوانید در :
مقالهی علمی پژوهشی «حسین منزوی از نوگرایی تا وقوع گرایی» چاپ شده در «مجلهی مکتب های ادبی» / دانشگاه مازندران
مقاله ای به قلم «حسنا محمدزاده» تحت عنوان «اندیشه های عشق محور حسین منزوی» را بخوانید در یازدهمین شماره «مجله ادبی چامه»
پ ن: شماره یازدهم چامه، چاپ اردیبهشت 99 را میتوانید از فروشگاه های اینترنتی جار و فیدیبو تهیه کنید.
پ ن 2: این یادداشت را در ادامه مطلب بخوانید
گفتگویی با خبرگزاری تسنیم به بهانه سالمرگ سهراب سپهری:
حسنا محمدزاده در گفتوگو با خبرنگار تسنیم با بیان اینکه سهراب سپهری در میان عامه مردم یکی از محبوبترین شاعران معاصر است، اظهار داشت: اقبال مردمی به معنی تأیید دیگر شاعران و منتقدان نیست و شعرهای سهراب با انتقادهای تند کسانی همچون براهنی، اخوان ثالث و شاملو مواجه شدهاست. وی ضمن اشاره به انتقاد برخی شاعران از شعر سهراب سپهری افزود: رضا براهنی در انتقاد از دنیای شعری سهراب سپهری تاکید کرده ما باید شاعر این دنیای آشفته و بههمریخته باشیم؛ پشت کردن به این دنیا کار درستی نیست و متأسفانه سپهری به این دنیای آشفته پشت کرده است و یا شاعر نامداری چون شاملو اختلافش با سهراب را در موضوع و کاربرد شعر میداند و معتقد است من نمیتوانم وقتی سر آدمهای بیگناه را لب جوب میبرند، دو قدم پایینتر بایستم و توصیه کنم که «آب را گل نکنید». این شاعر معاصر کاشانی با بیان اینکه با وجود انتقاد از برخی اشعار سهراب سپهری استاد شاملو اشعار این شاعر کاشانی را گاهی بیش از حد زیبا توصیف کرده است، ابراز داشت: فروغ فرخزاد، سیروس شمیسا و شمس لنگرودی قدرت شاعری سهراب را ستودهاند به نحوی که شمس لنگرودی معتقد است که سهراب سپهری توانسته است به قله شعر نو دست یابد. وی گفت: سیروس شمیسا معتقد است که طرد شدن سهراب از طرف برخی شاعران یکی به دلیل مردمی و سیاسی نبودن شعر اوست و دیگر اینکه ساختار ندارد اما این ردیهها مبنای علمی درستی ندارند اما آنچه واضح است آن است که سپهری هم به لحاظ زبان و ساخت و هم به لحاظ بینش و محتوا یک سر و گردن از بقیه بالاتر است و در معرفتشناسی به اوجهایی رسیده که برای دیگران دست نداده است. محمدزاده با بیان اینکه یکی از جنبههای خاص و منحصر سهراب منظومه فکری و رویکرد عرفانی اوست، تصریح کرد: میتوان گفت عرفان در شعر مدرن امروز به دنبال اندیشهها و اشعار سهراب سپهری شکل گرفتهاست، هر چند که سهراب به ظاهر با فقه چندان مهربان نیست و دیدن زیبایی نارون را به خواندن فقه ترجیح میدهد و این مهم در اشعار او هویدا است. وی با بیان اینکه عرفان در شعر سهراب سپهری حال و هوایی متفاوت با تجربههای گذشته و فضایی کاملا مدرن دارد، تاکید کرد: ما جز از طریق اندیشیدن در گفتار سهراب و بررسی زیر و بم شعر او راهی برای ورود به دنیای روحیاش نداریم.
چشم تو پر از هوای دوری شده است
کارم همه ی عمر صبوری شده است
حس میکنم این فاصله ی یک قدمی
اندازه ی شصت سال نوری شده است... .
#حسنا_محمدزاده
Your eyes, Of the air of separation, Full, became... Whole of my lifetime, My job, patience became... I feel, This one-step distance The size of a sixty-light-year, became...
ترجمه: خانم فخری موسوی
نقد و تحلیل آقای 《اسماعیل مسیحگل》 بر کتاب 《پریروز》 سرودهی حسنا محمدزاده را بخوانید در: