مصاحبه تخصصی مجله ادبی چامه با حسنا محمدزاده
1.فضای مجازی و گرایشهای عوامانۀ آن سایۀ کاذب خود را بر شعر اصیل امروز انداخته؛ این فضا تشخیص سره از ناسره برای نوآمدگان شعر را مخدوش ساخته، و به دنبال آن، در فروش و خواندن کتابهای شعر خوب تأثیر منفی گذاشته است. برای دستیابی علاقهمندان به شعر حقیقی و گریز از فضای آشفتهبازار شعر چه راهی را پیشنهاد میکنید؟
شاید یکی از عواملی که مخاطبان را برای مواجهه با هنر به سمت فضای بیدروپیکر مجازی رانده، بالارفتن قیمت کتاب باشد. اگر قیمت کتاب متعادل بشود و از طرفی کتابهای در انتظار چاپ، ملزم به داشتن حداقلهایی از بایستههای هنر باشند، در ازدحام آثار رنگ به رنگ منتشر شده، اینقدر تشخیص سره از ناسره دشوار نخواهد بود و مسلما در شرایطی نرمال، شعرهای حقیقی در حاشیه نمیمانند و زودتر به مخاطبان واقعی شناسانده میشوند؛ در آن صورت است که میتوان امیدوار بود سلیقۀ مخاطب هم به مرور تحوّل پیدا کند و جوانان هنرجو اینهمه شیفتۀ شعرهای پوچِ تزیین شده و بوق و کرنای تبلیغاتی شاعرانش نشوند، اما مسألۀ قابل توجه این است که بیشمار مخاطبان فضای مجازی از شعر فقط یک شرح حال عاشقانه یا غمگنانۀ ساده میخواهند که برای فهمیدنش به کمترین دانش ادبی، مطالعه و تمرکز هم نیاز نباشد، آنقدر که بشود چای عصرانه را در کنارش نوشید و لذت برد، اگر این شعرها را دکلماتوری زیبا و خوشصدا عرضه کرده باشد، که چه بهتر! از طرفی ذهن مخاطب عام با شعر کلاسیک و زبان کهن گرهخورده است و هر چه چارچوب شعرهای عرضه شده به هندسۀ شعر کهن شبیهتر باشد و از نوگرایی فاصله داشته باشد، قدرتمندتر به نظر میرسد. آنچه واضح است این است که به این زودیها نمیتوان سلیقۀ مخاطب عام را عوض کرد؛ اما انتظار میرود که لااقل آنهایی که داخل گود هستند شعر را بشناسند. در فضایی که همه برای خود تریبون دارند، شعر شاعران متبحّر با شعر نوآمدگان ـ به قول حافظ ـ عنان بر عنان میرود و برای عدهای این توهّم را به وجود میآورد که خیلی شاعرند و این خیلی بد است که بخش عظیمی از خیل شاعران هم، شعر را نمیشناسند و این مسأله ضربهای مهلکتر از شعرنشناسی مخاطبان عام به ادبیات میزند. ما به چاپ عکسهایمان روی پوسترها دلخوشیم؛ از به دست آوردن تعداد لایک و کامنت بیشتر در فضای مجازی و کسب شهرت کاذب، حس پیروزی داریم، بیآنکه درد تهی بودن شعرمان را حس کنیم، حتی متولیان شعر هم دارند به هرجومرج این فضا دامن میزنند و آنچه نباید را در معرض معرفی و دیدهشدن و حمایت قرار میدهند، خوب است بفهمیم شهرتی که با تملّق و بادمجان دور قاب چینی این و آن به دست بیاید، دردی از شعر امروز دوا نمیکند. مسلما سروسامان دادن به اوضاع راحت نیست، اما قدم مهم را در وهلۀ اول خود شاعران باید بردارند. آشتی دانشگاه و شعر معاصر هم میتواند قدمی در زمینۀ تشریح شعر حقیقی و فراز و فرودهایش بردارد، بعد از آن حمایت از کتابهایی که دربرگیرندۀ شعرهای فاخرند، بیآنکه به خاطر رویکردهای اجتماعی، شاعری به انزوا رانده شود. حقیقت این است که ما با داشتن بزرگانی چون حافظ، خیام، مولانا و... که در سطح جهان پرفروشاند، از شعرهای امروزمان چیزی برای عرضه در دنیا نداریم و این مایۀ تأسف است.
2ـ هر شاعر شاخص و شناختهشده و حتی گمنامی برای خود مخاطبان مشخص و بالقوهای دارد. بر این مبنا، چه راهحلی برای عرضۀ شعر به مخاطبان و فروش بهتر کتابهای شعر پیشنهاد میکنید؟ کاغذی یا الکترونیکی؟
به نظرم هیچ وقت نسخۀ الکترونیکی جای نسخۀ کاغذی را نمیگیرد؛ همانطور که عرض کردم متعادل شدن قیمت کتاب و منتشر نشدن هر اراجیفی به نام شعر، میتواند کمی به اوضاع سروسامان دهد.
3ـ این روزها بیشتر با کدام نشریۀ چاپی یا رسانۀ مجازی همکاری دارید، در چه زمینههایی؟
بیشتر فعالیتم در زمینۀ نقد ادبی است، چه در قالب مقاله و در تعامل با نشریههای علمی و دانشگاهی، چه در قالب نقد ژورنالیستی در تعامل با روزنامههایی چون اطلاعات، جامجم، وطن امروز، قدس، خراسان و مجلاتی چون چامه و... علاوه بر اینها با پایگاه نقد شعر وابسته به خانه کتاب و ادبیات ایران هم در زمینۀ نقد و بررسی آثار شاعران جوان همکاری میکنم.
4ـ چه کتابی را آماده و زیر چاپ دارید؟ کمی دربارۀ چگونگی کتابها بگویید.
مجموعهای، در دست انتشار است که هنوز از ویرایش و پیرایش آن دل نکندهام و در آن به بررسی آثار تعدادی از بزرگان شعر معاصر از دریچۀ نقد مدرن پرداخته شدهاست و کوشیدهام به هر شاعر و آثارش از زاویهای بنگرم که قبلا نگریسته نشدهاست، شاید دایرۀ مخاطبان این کتاب محدودتر از کتاب «سرمشق» باشد، چرا که مباحث، تخصصیتر هستند، از طرفی اغلب ما با بلاغت کهن گرهخوردگی دارد تا بلاغت نو؛ با این وجود امیدوارم این کتاب بعد از انتشار بتواند گامی در مسیر بهبود اوضاع شعر بردارد.
علاوه بر این، مجموعهای در دست انتشار است دربرگیرندۀ 80 شعر سرودهشده بین سالهای 1398- 1402 در قالب غزل که از میان بیش از 120 اثر خلقشده در این بازۀ زمانی بسته به ملاحظاتی گزینش شدهاست و هیچ کدام از آنها تاکنون در فضای مجازی منتشر نشدهاند.
5ـ در این سالها چه دغدغهای در زمینۀ شعر و مخاطب امروز دارید؟
بزرگترین مسألهای که این سالها ذهنم را به خود مشغول کرده در مواجهه با جوانان تازهوارد به عرصۀ شعر، چه در کارگاههای آموزشی و چه در کلاسهای دانشگاه بودهاست. آنچه هویداست، این است که جوانان تعریف مشخصی از هنر و شعر ندارند و ناخواسته جذب دبدبه و کبکبۀ شاعرانی میشوند که شعرشان آمار فروش بالایی دارد، از هر ده شاعر هنرجو، هشت نفر در تلاشاند که مانند آن ها بنویسند، چرا که آن گونۀ شعر را، حد اعلای شعر میدانند، بیآنکه بتوانند محک بزنند که این شعرها چند درصد از شاخصههای شعر فاخر در مقیاس جهانی را در خود دارند.
در کتابی خواندم که یکی از چهرههای معروف ادب فارسی که در انحطاط شعر همعصرانش سهم بزرگی داشته، «عنصری» است. او یکی از معروفترین گویندگانیست که معروف است به نداشتن دید شعری و تجربۀ حسی و عدم استطاعت بر خلق تصاویر شعری نو و در سراسر دیوان او یک تصویر تازه نمیتوان یافت؛ اما شهرت بیش از حد عنصری به استادی مسلم شعر سبب شده که بسیاری از اهل ادب به اشتباه بیفتند و تصورشان نسبت به شعر دگرگون شود و همه جا سرمشق شاعری، راه و رسم عنصری معرفی شود. بیآنکه بخواهم یاد برخی از نامداران شعر روزگار خودمان افتادم و تأثیری که در انحطاط شعر تازهواردان دارند، اما آنها که شعرشناساند میدانند که در سراسر کتاب این حضرات به ندرت میتوان اندیشه و تصویری منحصر به خود شاعر پیدا کرد. شاید امروز به عمق فاجعه پی نبریم، اما قطعا آیندگان خواهند فهمید و خواهند گفت که قدرتهای نامشروع بعضی نامها، چه ابتذالی را که در شعر این روزگار رقم نزد!
6ـ فکر میکنید شعر روزگار ما چگونه میتواند از این رخوت ملالانگیز رها شود؟
به نظرم ایجاد تفکر ادبی وظیفۀ تعریف نشدهای است برای شاعرانی که در بهترین حالت ممکن، از شعر، فقط بازیهای زبانی، فرمی و خیال را میشناسند، اما شعری که پشتوانۀ فکری و عاطفی ندارد، چگونه میخواهد مخاطب را به جهانهای ناشناختۀ فکری و حسّی پرتاب کند؟ چگونه میتواند دست او را بگیرد و با خود به دنیایی نامکشوف ببرد. شعری که تفکّربرانگیز و حسبرانگیز نباشد، در بالاترین درجۀ فرم و تخیل هم که باشد، ستایشبرانگیز نخواهد بود. شاید تنها عاملی که میتواند به انقلاب ادبی در سطح جهانی منجر شود، انقلاب فکری و حسی شاعر است؛ شعرهای ما روز به روز بیشتر زر و زیور به خودشان آویزان میکنند، در حالی که از درون تهیاند، حسهای عاشقانۀ ما هم پوچ و نمایشی به نظر میرسند، حتی شاعران متبحر بعد از مدتی به تکرار آنچه تاکنون سرودهاند، مشغول میشوند و چیز تازهای برای عرضه ندارند، از طرفی آنگونه که باید و شاید برای شناساندن شعر حقیقی و آموزش و تبلیغ آن سرمایهگذاری نشدهاست، البته آموزش بدون استعداد ذاتی و پشتکار راه به جایی نمیبرد، بسیاری از بزرگان ادب راه خود را بدون هیچ آموزشی، با آزمون و خطای بسیار یافتهاند. هر چه را هم بشود آموزش داد، درک شاعرانه از هستی را نمیتوان به کسی یاد داد.
7ـ تعریف شما از شعر حقیقی چیست؟
شعری که از ناخودآگاه زبان جریان گرفته باشد و به تکرار و تزئین منِ کلیشهای شاعرش مشغول نباشد، شعر حقیقی است. سرودن خلاق به جستجوی بیوقفه در دنیای ناشناختهها نیاز دارد به فلسفهورزی شاعر، به هستیشناسی و ایجاد ارتباطی پدیدارشناسانه با جهان؛ آنوقت است که شعر ناب خلق میشود. آنچه با حواس درک میکنیم وجودی ناپایدار است و باید از آن تجاوز کرد و از هستههای عمیق آن به ماورای آن رسید به هستیای که زندگی در آن نهفتهاست. جایی که محل تجلی ناشناختههاست، شکلی از شکلهای معرفت متافیزیکی. به نظرم شعر حقیقی بیان نادیدههایی در بطن طبیعت، اشیاء، انسانها و جهان هستی است، آن چیزی که میتوانست وجود داشته باشد، اما وجود ندارد. شعر حقیقی به کشف نامرئی مشغول است و جهان جدیدی را برای رؤیت و نگارش پیدا کردهاست. دگردیسی جهان در ذهن شاعر به کشف و شهود و رسیدن به زبانی بکر و دستنخورده منجر میشود، زبانی که شبیه به هیچکس نیست. چرا فکر میکنیم اگر شبیه به یک شاعر بزرگ بنویسیم خوب است؟ ناخودآگاهِ شعر شاعری دیگر را چه از نظر حس و چه از نظر نوع نگاه نمیتوان به شعرهای نسخهبدل منتقل کرد، به خاطر همین است که شعرهایمان جنازههای آذینبسته میشوند و روحی ندارند. با تقلید از تفکر حافظ نمیتوان جهان و انسان قرن پانزده را به شعر کشید. زنان شاعری که از فروغ تقلید میکنند، در سطح شعر او متوقف شدهاند؛ هنوز به جنس کلمات، نوع تصویرآفرینی و هنجارشکنیهای اخلاقی و زنانۀ فروغ توجه دارند، بیآنکه به عمق شعر او که دربرگیرندۀ تفکر و حس اوست، فکر کردهباشند؛ همۀ اینها از ضعف درک ما از ادبیات ناشی میشود.
8ـ اگر حرف ناگفتهای برای علاقمندان به ادبیات دارید، بیان کنید.
از دغدغهای که برای ارتقاء شعر دارید و از وقت و حوصلهای که به خرج دادید، سپاسگزارم.