قلب قلم

شعر، پژوهش و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم

شعر، پژوهش و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم

حسنا محمدزاده - شاعر

کتاب ها :
1. هنوز قلب قلم درد می کند ... برگرد ! ( آرام دل )
2.عشق های بی حواس ( فصل پنجم )
3. خورشیدهای توأمان (آرام دل )
4. یک مشت آسمان ( فصل پنجم )
5.سربه مهر ( جمهوری)
6.جوهر جان ( هزاره ققنوس)
7. زیر هر واژه آتشفشان است (سوره مهر)
8.قفس تنگی (شهرستان ادب)
9. پری روز (شهرستان ادب)
10. سرمشق(هزاره ققنوس)
11. گزیده مرصاد العباد (نشر گویا)
12. زن آتش (نشر ایهام)

نویسندگان



 

هی مصیبت می شود تکرار روی خاک ها

آسمان جا مانده است انگار روی خاک ها

 

باورش سخت است اما این وداع آخر است

پشت یک لبخند معنی دار روی خاک ها

 

از اذان تا خلسه های عشق در خون و عطش

هی تلاوت می شود ایثار روی خاک ها

 

پشت هر« الله اکبر »عشق نازل می شود

خسته و آشفته و بیمار روی خاک ها

 

نیزه ها و سنگ ها و تیر ها دنبال هم

بر گل سرخی شده آوار روی خاک ها

 

زیر پای اسب ها و یورش جلادهاست

ماه افتاده است در انظار روی خاک ها

 

از پدر ها و پسر ها رد خون جا مانده است

لابلای آتش و نیزار روی خاک ها

 

از همان روزی که در پهلوی زهرا را شکست

هی مصیبت می شود تکرار روی خاک  ها

موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 March 13 ، 00:17
حسنا محمدزاده

    

 

 

نازِ حوا  شیشه ی  ایمان  آدم  را  شکست

عشق رو شد ؛ با هبوطش، بغض عالم را شکست

 

وِرد هایش را به گوش قلعه های ِ دور، خواند

قفل های بسته و در های محکم را شکست

 

مدتی جمشید ها را در پی دنیا دواند

عاقبت یک روز، جام ِخالی جم را شکست

 

سال ها اسطوره ها را روی دستش تاب داد

حیف ... با سهراب و مرگش ، پشت رستم را شکست

 

چشم هایش باد شد، لرزاند دستان مرا

قوری گل سرخی مادر بزرگم را شکست

 

بافت، دنیای  مرا با تار ِ موی مادرم

- او که کوه شانه هایش ، هیبت ِغم راشکست-

 

شرط بستم با خودم : «هرگز نمی بازم به عشق»

باختم اما ، به اوکه قول ِ آدم را شکست

         

موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 February 13 ، 02:31
حسنا محمدزاده


ابری شده چشمم که دلی سیر ببارد

تا بعد تو دیگر به کسی دل نسپارد

 

دنبال یکی باش که مثل منِ بی تاب

تا آمدنت ثانیه ها را بشمارد

 

قویی شود و پر بکشد از شب دریا

بر ساحل آرام دلت سر بگذارد

 

تا ورد زبانش بشود نام و نشانت

هر روز ، تو را گوشه ی قلبش بنگارد

 

او که نه فقط شور بهار تو که حتی

پاییز و زمستان تو را دوست بدارد

 

من از تو به این شرط گذشتم که بگردی

دنبال کسی که به خودت دل بسپارد

موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 January 13 ، 02:34
حسنا محمدزاده

نیست زخمی از هجوم بی کسی ، پر درد تر

یا زمین برف گیری از نگاهت سرد تر

 

روز و شب یادآور تنهایی من می شود

هیچ کس پیدا نشد از آینه نامرد تر

 

از زنان زعفران چین خراسانت بپرس :

دیده اند از سرزمین گونه هایم زرد تر؟ !

 

من همان بادم که می خوردم به دیوار و درت

تو همان ابری که چشمان مرا می کرد  ، تر

 

کوچه های بی سرو سامان کاشان ! تا به حال -

دیده اید از من ، زن آواره ای شب گرد تر !؟

 

آسمان من پر از خورشید های کاغذی ست

از هوای دست هایم نیست جایی سرد تر

موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 November 12 ، 02:49
حسنا محمدزاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 October 12 ، 22:25
حسنا محمدزاده

 

یا ابوالفضل (ع)                       

 

به دریا آشنا کن خاک خشک این طرف ها را !

پر از دُر وجودت کن دل سرد صدف ها !

 

برو ای مرد ! دریا چشم در راه است مشکت را

بیاور تا سکوت خیمه های بی رمق ، شور و شعف ها را

 

صدای گرگ های صف به صف از دور می آید

برو آهوی صحرایی ! به هم آشوب صف ها را

 

یتیمانی که تا دیروز فرزند علی بودند-

همین هایند؛ حتما دیده ای این ناخلف ها را

 

دو دستت را ببر با خود ! نگاه خسته ات را هم !

مهیا کن برای تیر نامردان هدف ها را!

 

میان تیغ ها و نیزه ها جشنی شده بر پا

به گوش بادها پیچانده ضرب آهنگ دف ها را

 

همیشه رو به ساحل می برند امواج سر گردان

برای دیدن لب های بی تابت صدف ها را

موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 March 12 ، 13:19
حسنا محمدزاده

 

السلام علی قلب زینب الصبور


گریه کن تا غمت سبک بشود!گریه کن خیمه های ویران را!

می دَوانی کدام سوی زمین،چشم های هنوز حیران را؟

 

خاک ها را که خون به دل کردند، آب را تا همیشه گِل کردند

آتش کینه هایشان سوزاند،تکه های دل بیابان را

 

آب، در آرزوی لب هایت،"و اِذا البحرُ سُجّرت" می خواند

آب ،حس کرده بود روی سرش ، پنجه های سیاه توفان را

 

طاقتت را زیاد کن بانو! پای  لب های خیزران خورده

چوب ها ! لااقل نگه دارید، حرمت آیه های قرآن را

 

جز تو راز دل محرم را، هیچ کس برملا نخواهد کرد

راز پروانه های بی بال و ... غنچه های بدون گلدان را

 

ذوالفقاری که بر لبت داری، سنگ معیار عدل خواهد شد

با ترازوی سکه می سنجند، کوفیان فرق کفر و ایمان را

 

خواهری مثل کوه می خواهند، رودهای رسیده تا دریا

کوه مانده که ماندگار کند، چشمه های بدون پایان را




موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 February 12 ، 13:14
حسنا محمدزاده

 

 

پلک  بر هم زدی و شهر چراغانی شد

ماه ، دیوانه ی آن حالت عرفانی شد

 

قل هوالله احد گفتی و همپای ِاذان

خاک ، آکنده از آن لهجه ی قرآنی شد

 

ماهی ِ عشق ، در آرامش اقیانوست

دل به امواج زد و صخره ی مرجانی شد

 

دکمه ی پیرهنت بین کتابم جا ماند

نخ به نخ شعر شد و مایه ی حیرانی شد

 

یوسف ، آزاد شد از چاه ِ حسادت  ، اما

گوشه ی دهکده ای گمشده زندانی شد

 

مومیایی شده در مصر، خدایی دیگر

دل ِ یعقوب همان گونه که می دانی شد

 

حال هر کلبه ی برفی ، لب ِ کوهستانت

رقت انگیز تر از خواب ِ زمستانی شد

 

عرق ِ شرم ِ پدر ... آب و کمی نان بیات

مشقِ هر روزه ی هر طفل دبستانی شد

 

آه ِ برخاسته از دودکش ِ همسایه

در سر ِ پنجره ها مایه ی ویرانی شد

 

بادها متفق القول ، شهادت دادند

گل سرخ از شب هجران تو قربانی شد

 

پشت هم می شکند شاخه ی زیتون و انار

باغبان ! باز هوا ابری و طوفانی شد

 

باد با خود نَبَرد لانه ی زنبوران را ؟!

گل ِ من ! وعده ی دیدار تو طولانی شد

 

شهد چشمان تو ، یک روز عسل خواهد شد

گرچه کندو پر از آهنگ پریشانی شد

 

زندگی نامه ی آیینه پر از ابهام است

نور ، آشفته ی آن تابش پنهانی شد

 

هیچ کس از دل و جان درد تو را درک نکرد

گرچه شعبان شد و هر کوچه چراغانی شد

موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 January 12 ، 00:11
حسنا محمدزاده


 

آغشته به بویت شده آرامش شب ها

تا نام و نشان تو رسیده ست به لب ها

 

سنت  شکنی  کرده  خدا  با  قدم  تو

در عصر پر از دغدغه ی جهل عرب ها

 

نازل شده ای تا همه جا پر شود از نور

کوثر شده زیبنده ات از بین لقب ها

 

شرمنده ی رویت شده دنیا ،همه ی عمر

دنیای پر از آتش ِبیداد ِ غضب ها

 

سخت است برایش که تو بر خاک بیفتی

با دست پر از کینه ی بی اصل و نسب ها

 

حتی سر ِ دیوار، ترک خورده از این درد

پیشانی ِ در ، سوخته در آتش تب ها

 

پیداست که هر نخل ، به سوگ تو نشسته ست

از روسری مشکی و از اشک رطب ها

 

آغوش گشوده ست زمین ، رو به قدم هات

پنهان شده راز تو در آرامش شب ها



موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 January 12 ، 13:22
حسنا محمدزاده


 

از چه بگویم ؟ ! از بدن هایی که می دانید ؟

از اسب ها و تاختن هایی که می دانید؟

 

از سرو های بر زمین افتاده ی بی جان ؟

یا حمله ی هیزم شکن هایی که می دانید؟

 

اینجا کبوتر ها اسیر چنگ شاهینند

هر گوشه با پر پر زدن هایی که می دانید

 

هر لحظه روشن می شود چشم و دل یعقوب

با تکه تکه پیرهن هایی که می دانید

 

هفتاد کوچه آن طرف تر می رود فردا

بوی بهار یاسمن هایی که می دانید

 

فردا به جای سر ، جوانه می زند خورشید

از آسمان سرخ ِ تن هایی که می دانید

 

بر باد خواهد رفت خواب ِ کاه ها یک روز

با کوه ِ صبر شیر زن هایی که می دانید

 

هر بار با پیراهنی نو می کند جلوه

کهنه نخواهد شد سخن هایی که می دانید




موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 December 11 ، 13:28
حسنا محمدزاده


باید زمین کربلایت دیدنی باشد

شش گوشه اش از عمق جان بوسیدنی باشد

 

پیراهن صد پاره ات بر شانه های باد

هر روز بیش از پیش ها بوییدنی باشد

 

ابر ِ عقیم ِ چشم های خشک و بی حاصل

با آذرخش نام تو باریدنی باشد

 

حتی دهان داس ها هم آب می افتد

وقتی که گندم های دشتت چیدنی باشد

 

خونی که از لب های طفلی می شود جاری

باید به قلب آسمان ، پاشیدنی باشد

 

یادت گل ِ سرخی شود ؛ تا زندگی جاریست

هر روز بین خارها روییدنی باشد

 

در سینه جا دادی شگفتی های عالم را

حالا چگونه قصه ات فهمیدنی باشد ؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ 04 December 11 ، 13:39
حسنا محمدزاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 October 11 ، 03:04
حسنا محمدزاده


تقدیم به پیشگاه والای امام حسین (ع)


آمد و در دل ِ باد پیچاند ، بوی لب های قرآنی اش را

در نگاه ِ ترک خورده ی خاک، دید ساعات پایانی اش را

 

او که نامش کلید نجات است،مظهر ِ"قَد اَقمتَ الصّلاة "است

کشتی نوح آورده تا عشق ، طی کند راه طوفانی اش را

 

نامه ی کوفیان نینوا شد،هیزم آتش خیمه ها شد

تا مزین کند با لب ِ تیغ، صحنه ی سرخ مهمانی اش را

 

خشم را کینه می داند و بس، آه در سینه می داند و بس

آمده تا به پایان رساند، راه ِ تاریک و طولانی اش را

 

خون به پیشانی آسمان ریخت، اشکِ گودال و مسجد، درآمیخت

زمزمه کرد نهج البلاغه، خطبه های پریشانی اش را

 

می روی بی تو دنیا یتیم است،حال ِ دُردانه هایت وخیم است

روز ِ تفسیرِ " ذبح ٍ عظیم " است،تشنه آورده قربانی اش را

 

خون ِ گرمت ستون جهان شد،دُ رِّ گنجینه ی آسمان شد

نور می خواست  آذین ببندد ، با حضور تو  پیشانی اش را




موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 October 11 ، 13:26
حسنا محمدزاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 October 11 ، 21:54
حسنا محمدزاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 October 11 ، 21:24
حسنا محمدزاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 September 11 ، 02:44
حسنا محمدزاده

 

به جنگل می برد پای ِ سفر، آزاده ها را

میان گرگ ها جا می گذارد جاده ها را

 

نمی خواهد ببیند آن طرف  ، هیزم به دوشان

رها کردند در آتش ، دل سجاده ها را

 

عطش ترفند خوبی نیست اینجا چشمه سار است

نترسانید  از  گرداب ، دریا  زاده ها  را !

 

نتازانید دیگر اسب های لامروت !

نمی بینید این بر خاک و خون افتاده ها را؟ !

 

یکی بر ناقه ی عریان ، یکی بر خاک سوزان

جدا کردند از هم عاقبت ، دلداده ها را

 

زمان مست است از عشقش ، زمین و آسمان مست

نخواهد خورد دنیا دیگر از این باده ها را

موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 September 11 ، 13:41
حسنا محمدزاده

 

پر می کشم؛ شعرم به دست باد اگر باشد

مقصد کویر ِ داغ عشق آباد اگر باشد

 

در خون گرمت غسل خواهم داد بالم را

پروانه ی افکار من آزاد اگر باشد

 

شیرینی ِ آب فرات از سکه می افتد

در دست های تشنه ی فرهاد اگر باشد

 

امواج ، درس عاشقی باید بیاموزند

لب های خشک ماه من استاد اگر باشد

 

در این جزیره تشنگی معنا نخواهد یافت

مشکی به دوش مرغ دریا زاد اگر باشد

 

دستی کلید قفل های بسته خواهد شد

آن دست - دستی که به خاک افتاد- اگر باشد

 

یک بغض می دوزد زمین را بر زمان با درد

در سینه اش هفتاد و دو فریاد اگر باشد

 

بوی خدا پر می کند دل های خالی را

موی پریشانت به دست باد اگر باشد

موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 August 11 ، 13:42
حسنا محمدزاده

 

ندیده  اند  قرن ها  شبیه  تو  امیر  را

شجاع و پاک و قانع و همیشه سر به زیر را

 

پناه ِ بی پناه ها ، کسی که با سخاوتش

دوباره سبز می کند خزان ِ گوشه گیر را

 

که دیده یک نفر چنان به ذکر سجده خو کند

که از تنش به راحتی در آورند تیر را ؟؟؟

 

آهای زائران حجة الوداع ! یک شبه –

چگونه برده اید از خیالتان غدیر را؟!

 

پس از تو سر نمی زند کسی برای درد دل

شبانه چاه های زخم خورده ی کویر را

 

پس از تو در خرابه های کوفه نیمه های شب

نمی رود کسی که همنشین شود فقیر را

 

بلند شو !  بگیر از  یتیم های خسته دل !

کنار کوچه ، کاسه های داغدار ِ شیر را

 

سلام ، فاتح تمام قله های بی نشان !

ندیده اند قصه ها شبیه تو دلیر را

موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 July 11 ، 00:01
حسنا محمدزاده


 

سه ساله ای و چه قرن ها که ، امید دل های نا امیدی

صدای لب های بی صدایی ، کلید در های بی کلیدی

 

نرفته از خاطر زمانه ، غمی که بر سینه ات نهادی

خرابه هایی که نور دادی ، حماسه هایی که آفریدی

 

روانه شد روی گونه هایت – دو نهر کوچک – شبی پریشان

تو پای هر رود خشک را هم ، به طشت های طلا کشیدی

 

بگیر بر دامنت پدر را ! بکش به آغوش خسته سر را !

ببوس لب های شعله ور را ! مسافرت را چه زود دیدی !

 

نه خیمه ها و زبانه ها را ... نه ضربه ی تازیانه ها را ...

نه سنگ ها و نشانه ها را ...مگو چرا از همه بریدی !

 

هزار گنجشک پر شکسته ، به شاخه ی کوچکت نشسته

چگونه با دست و پای بسته ، شبانه از میله ها رهیدی !؟

 

عروسک آورده ام برایت ، بلند شو ! جان من فدایت

چقدر زود و چقدر خسته ، به آرزوی دلت رسیدی !!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 June 11 ، 13:47
حسنا محمدزاده



 

خاک ،آتش زده پیراهن خونینش را

باد خم کرده از آن سو، کمر دینش را

 

آه! هفتاد و دو تکه شده قلب قرآن

آیه آیه به زمین ریخته یاسینش را

 

اسب این بار به دنبال خودش آورده

کمر ِ خالی ِبا خون شده آذینش را

 

نکند نبض زمین از ضربان افتاده!

خون گرفته همه ی صورت پر چینش را

 

آتشی آمده از خانه ی خاموش علی

که سرانجام دهد کینه ی دیرینش را

 

کوه لرزید ... مگر صبح قیامت شده است؟

یا نه...فرهاد چشیده ،غم شیرینش را

 

آسمان چله نشین است وُ مِه آلود مگر

روز موعود، اجابت کند آمینش را

 

آسمانی که پس از بغض فروخورده ی ماه

ریخته روی زمین خوشه ی پروینش را

 

«این حسین است که عالم همه دیوانه ی اوست»

تا ابد ، زنده  نگه  داشته  آیینش  را

موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 June 11 ، 00:18
حسنا محمدزاده


 

چشمان تری پر شده از چشم به راهی

دنبال چهار آینه ی سبز الهی

 

دنبال چهار اختر گمگشته دویده ست

هر نیمه شب تار به آن سوی سیاهی

 

بانوی مدینه ! خبر آورده نسیمی

از خط به خط چند ورق پاره ی کاهی

 

از مَشک ِ نجیبی که پر از اشک زمین شد

از یک غم پنهان شده ی لا یتناهی

 

تُنگی که شکست و دل تَنگی که ترک خورد

افتاد کنارش لب دریاچه دو ماهی

 

گفتند : خزان شد همه ی باغ به یک باد

اما به تقاص دل خون ِ چه گناهی !؟

 

پر می کشد از کوفه شبانه به هوایت

با روضه ی جانسوز تو هر کفتر چاهی

 

بد نیست بیفتیم به یاد دل زهرا

از گوشه ی چشمان ترت  گاه به گاهی

موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 May 11 ، 13:46
حسنا محمدزاده


 

پیدا نخواهی کرد اینجا عاقلی حتی

دیوانه ی گم کرده راه ِ منزلی حتی

 

عاقل تر از دیوانه هایت نیست در عالم

با بودنت ، دنیا ندارد مشکلی حتی

 

پیدا نخواهد شد میان ِ فوج ماهی ها

آن سوی ِ اقیانوس ِ جودت ، ساحلی حتی

 

قصر سخاوت ، چارده  دَر دارد و یک بار

غمگین نرفت از هشتمین اش ، سائلی حتی

 

از کوچه ی بارانی ات با دست پُر برگشت

در قحط سالی ها ، دِه ِ بی حاصلی حتی

 

از دست ِ تو در خواب دهقان ها گرفتن داشت

شاخه نباتی... زعفرانی ... یا هِلی حتی

 

هرگز نخواهد شد زمینی ها ، به سان ِ تو

یک درد ، بردارند از روی دلی حتی

 

گفتند با یک گوشه ی چشم ِ تو پیدا شد

هر زائر ِ گم کرده راه ِ غافلی حتی

 

مثل کبوتر ها و آهوها قبولم کن!

آقا ! ندارم تحفه ی نا قابلی حتی         

موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 April 11 ، 00:05
حسنا محمدزاده

 


پر می کشد پروانه ای زخمی به سویت

گهواره ای جان می دهد در آرزویت

 

باید به دست تیر های تشنه یک روز

باغ گل سرخی بروید از گلویت

 

با مشتی از گل های پرپر آسمان هم

سرمست باشد روز و شب از سُکر ِ بویت

 

هفتاد و دو خورشید می آیند آرام

دنبال نور ِ چشم های چاره جویت

 

در قلب ِ این منظومه ی آشفته باید

کوچک ترین سیاره باشد ماه ِ رویت

 

از کهکشان راه شیری تا لب خاک

لبریز گردند استکان ها با سبویت

 

حتما خدا در خلقتش یک روز معصوم

دل های عاشق را گره می زد به مویت

 

هر روز می گردند مادر های بی خواب

گهواره های درد را در جستجویت

موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 April 11 ، 00:04
حسنا محمدزاده




روی چشم ِ عدالت نشسته ، بی تو- ده قرن- گرد یتیمی

هیچ کس را ندیده ست دنیا، این همه مهربان و صمیمی

 

تا نیایی زمین بی قرار است، زندگیمان اسیر غبار است

مثل آیینه های شکسته ، مثل دیوار های قدیمی

 

پنجره غرق چشم انتظاری ست، کار گنجشک ها بی قراری ست

نور، در حالت ِ احتضار است ، دارد آیینه وضع وخیمی

 

دارم از دوریت می نویسم ، گریه کن پابه پای ورق ها !

تا قلم حس کند بودنت را ، ای که در درد هامان سهیمی

 

دیدنت را نصیب زمین کن ! عشق را با نگاهت عجین کن!

تا کجا را بگردیم حیران؟ ... مهربانم کجاها مقیمی ؟ !

 

گوش سنگین دیوارهامان ، پر شده از طنین قدم هات

می وزی در رگ و ریشه ی شهر ، روز و شب همسفر با نسیمی

 

مربع

 

کوچه ها حسن یوسف بکارید! جمعه شاید عزیزی بیاید

باد، آورده پیراهنش را ، با همان عطر پاک و صمیمی

موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 March 11 ، 00:08
حسنا محمدزاده



              

آورده باد ، از آن سر دنیا نسیمش را

پیچانده در ذهن پرستو ها شمیمش را

 

هر شب زمین  چون دختران ایل ، می بافد

با تار و پود چادر زهرا گلیمش را

 

با نیمه  ای از عشق ، سامان داده شد دنیا

در خانه ی مولا نهان کردند نیمش را

 

آتش چگونه می تواند شعله ور باشد؟ !

در اوج بی شرمی بسوزاند حریمش را

 

باید به چه حالی علی پیدا کند ، پر پر

بین در و دیوار، قرآن کریمش را ؟

 

دیگر کسی پیدا نخواهد شد که با لبخند

پنهان کند از لحظه ها حال ِ وخیمش را

 

بر هم  نخواهد زد کسی بعد از سکوت او

خاموشی ِ معصوم محراب ِ یتیمش را

 

درمانده های بی  قرار شهر می جویند

عمریست بین کوچه ها دست ِ رحیمش را

 

هوش از سر دنیا پرانده عطر  گیرایی

حتما نسیم آورده از سویی شمیمش را

موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 March 11 ، 01:21
حسنا محمدزاده

 

 

 

لنگر بیندازید !  اینجا آخر دنیاست

حالا بهشت از پشت چشم اندازتان پیداست

 

سُکان به دست ناخدای ِ کشتی نوح است

مقصد به سوی بادهای ظهر عاشوراست

 

قلاب ها در راه دریا گوش خواباندند

این بندر آشفته قربان گاه ِماهی هاست

 

از ظهر های تف زده تا ماسه های داغ

یاد آور ِ آوای" هَل مِن ناصر" مولاست

 

یاد آور دردی ست روی سینه ی تاریخ

یادآور مردی که بین درد ها تنهاست

 

از مرغ دریایی دو بال سرخ می ماند

این آخرین دیدار نافرجام با دریاست

 

با جشن ماهی گیر ها و رقص چاقوها

روی زمین و در دل هفت آسمان غوغاست

 

کشتی نمی افتد به گل با هیچ طوفانی

تا بادبانش تکه ای از چادر زهراست

موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 March 11 ، 00:23
حسنا محمدزاده


 

مانده ام از کجا شروع کنم،پای شعرم به درد زنجیر است

واژه هایم به گریه افتادند،چه شروعی!چقدر دلگیر است !

 

یک طرف بوی درد می آید،بستری غرق در ستاره شده

یک طرف بوی خون و خاکستر،همه جا ازدحام شمشیر است

 

آتش افتاده بر دل صحرا ،دارد از التهاب می سوزد

همه جا می شود عطش باران،آب از آب بودنش سیر است

 

زل زده آسمان به قلب زمین،بوی خورشید تازه می آید

نبض تاریخ تند تر شده است،لحظه ای بعد ظهر تقدیر است

 

چه بگویم خدا؟ ! زبانم لال ،قلم اینجای شعر می شکند

هر طرف می رود تنی بی سر،زیر آوار نیزه و تیر است

 

به کجا می برید سرها را؟،امْ حَسِبْتَ! صدای صوت کیست؟

سنگ ها لحظه ای سکوت کنید،ضربه هاتان بدون تاثیر است

 

بدرقه می کنید با آتش ،تا کجا کودکان غم زده را

آی مردم!چگونه می خوابید؟،قهرمانی اسیر زنجیر است

 

از لبش ذوالفقار می جوشد،تیز تر از همیشه های خودش

کربلا زنده می شود با او ،خواب شیطان بدون تعبیر است

موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 February 11 ، 00:19
حسنا محمدزاده