آورده باد ، از آن سر دنیا نسیمش را
پیچانده در ذهن پرستو ها شمیمش را
هر شب زمین چون دختران ایل ، می بافد
با تار و پود چادر زهرا گلیمش را
با نیمه ای از عشق ، سامان داده شد دنیا
در خانه ی مولا نهان کردند نیمش را
آتش چگونه می تواند شعله ور باشد؟ !
در اوج بی شرمی بسوزاند حریمش را
باید به چه حالی علی پیدا کند ، پر پر
بین در و دیوار، قرآن کریمش را ؟
دیگر کسی پیدا نخواهد شد که با لبخند
پنهان کند از لحظه ها حال ِ وخیمش را
بر هم نخواهد زد کسی بعد از سکوت او
خاموشی ِ معصوم محراب ِ یتیمش را
درمانده های بی قرار شهر می جویند
عمریست بین کوچه ها دست ِ رحیمش را
هوش از سر دنیا پرانده عطر گیرایی
حتما نسیم آورده از سویی شمیمش را