قلب قلم

شعر و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم

شعر و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم

حسنا محمدزاده - شاعر

کتاب ها :
1. هنوز قلب قلم درد می کند ... برگرد ! ( آرام دل )
2.عشق های بی حواس ( فصل پنجم )
3. خورشیدهای توأمان (آرام دل )
4. یک مشت آسمان ( فصل پنجم )
5.سربه مهر ( جمهوری)
6.جوهر جان ( هزاره ققنوس)
7. زیر هر واژه آتشفشان است (سوره مهر)
8.قفس تنگی (شهرستان ادب)
9. پری روز (شهرستان ادب)
10. سرمشق(هزاره ققنوس)
11. گزیده مرصاد العباد (نشر گویا)

نویسندگان

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل نو» ثبت شده است

نگاهی به کتاب «کوه زاد» سروده قادر طراوت پور

 

برای مطالعه کلیک کنید:

کتاب نیوز

روزنامه جام جم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 February 24 ، 21:04
حسنا محمدزاده

نگاهی به شگردهای تصویرگری در غزل حسین منزوی

 

 

برای مطالعه کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 June 23 ، 19:58
حسنا محمدزاده

مقاله علمی پژوهشی «فراهنجاری‌های دستوری و شگردهای بلاغی پرکاربرد در غزل‌های نیستانی، بهمنی و منزوی»

چاپ شده در مجله پژوهش های دستوری و بلاغی دانشگاه قم

دوره 12، شماره 22، شماره پیاپی 22، اسفند 1401

 

برای مشاهده کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 March 23 ، 17:44
حسنا محمدزاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 03 January 23 ، 18:27
حسنا محمدزاده

مقالۀ پژوهشی «بررسی تطبیقی مؤلفههای مکتب وقوع در غزل های وحشی بافقی و محمدعلی بهمنی» چاپ شده در مجلۀ «پژوهشهای ادبی و بلاغی» دانشگاه پیام نور تهران اسفندماه 1400

 

 

برای دانلود و مطالعه مقاله کلیک کنید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 March 22 ، 17:48
حسنا محمدزاده

 

 

غم، زمانی که به من دل بسپاری بد نیست

غصه وقتی تو مرا دوست بداری بد نیست

 

خُم سربسته‌ی من! منتظرم باز‌شوی

به هو‌ایت همه‌ی عمر خماری بد نیست

 

نگران شب و شوریدگی خانه نباش!

حال بغض من و این چند قناری بد نیست

 

پیش آیینه که از باغچه پاییز‌تر است

دلخوشی با رژلب‌های اناری بد نیست

 

دست خالی نفر‌ستش به هواداری من

بوسه‌ای روی لب باد بکاری بد نیست

 

چشم دلتنگ مرا گاه به خوابت ببری

یا در آغوش نگاهت بفشاری بد نیست

 

خبری، درد دلی، راز مگو‌یی... چیزی

نامه‌ای هم به هو‌ایم بنگا‌ری بد نیست

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 22 ، 21:10
حسنا محمدزاده

 

 

 

در همهمه‌ها گم شدم از تیر‌رس تو

ای زندگی‌ام بسته به هرم نفس تو!

 

قیچی شده با‌لم تو بگو از که بنا‌لم؟!

قسمت شده هرگز نپرم از قفس تو

 

از وسعت تنهایی‌ام آنقدر بگویم

تنها کس من بودی و من هیچ کس تو

 

شام شب و صبحانه‌ی من بوده‌، نبو‌دت

کی می‌رود از روی لبم طعم گس تو؟

 

شرمنده‌ام از مورچه‌هایت فقط ای مرگ!

از من چه به جا مانده برای هوس تو؟

 

من منتظرم، منتظر لحظه‌ی رفتن

دنیا چه قدر مانده به بانگ جرس تو!؟

 

 

 

 بس حلقه زدم بر در و حرفی نشنیدم

من هیچکس‌ام یا که در این خانه کسی نیست 

     

 

                                                بیدل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 October 21 ، 22:37
حسنا محمدزاده

 

 

 

بر‌آورید سر از خاک دانه‌های عزیز!

نشان دهید خدا را نشانه‌های عزیز!

 

خزان و‌زیده و تاراج کرده مزرعه را

قسم به جیب تهی‌تان خزانه‌های عزیز!

 

چقدر قحطی مردانگی‌ست در کوچه

جنین مرده نز‌ایید خانه‌های عزیز!

 

امان دهید به گنجشک‌های مستأ‌جر

در این گرانی بی‌رحم لانه‌های عزیز!

 

به این زمانه‌ی ژولیده و شب پر‌پشت

دوباره نظم ببخشید شانه‌های عزیز!

 

به یاری من و چشمان سر‌کشم بروید

برای هق‌هق امشب، بهانه‌های عزیز!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 04 October 21 ، 03:04
حسنا محمدزاده

 

حالا تو مراد منی و شعر، مرید‌ت

حالا نفسی می‌شود آیا نکشیدت‌؟!

 

هر بار گره خورد نگاهت به نگاهم

یک چشم به حرف آمد و یک چشم شنید‌ت

 

دلبستگی ساقه‌ی خشکیده و ریشه‌ست

دل بستن انگشت من و موی سپید‌ت

 

بی‌عطر تنت سخت پر‌یشانم و ای کاش

می‌شد کمی از حجره‌ی عطار خر‌یدت

 

ای شانه‌ی تو خانه‌ترین خانه‌ی ممکن!

سر‌مستم و در دست من افتاده کلید‌ت

 

دل را به تنم می‌کنم و با تو می‌آیم

پیراهن بخت است الهی به امیدت!

 

حسنا محمدزاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 01 October 21 ، 02:59
حسنا محمدزاده

مجموعه غزل «پری روز» یکی از پرفروش های نشر شهرستان ادب در نمایشگاه کتاب 99 شد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 March 21 ، 14:56
حسنا محمدزاده

 

چهار ماهی زخمی اسیر حوض بلور

چهار ماهی برگشته از لب ساطور

 

چهار تکه‌ی من چارگوشه‌ی خانه

چهار آینه‌اند و در اوج قحطی نور

 

نشانده‌اند تو را در گلوی آینه‌ها

نشانده‌اند مرا در چهار نقطه ی کور

 

کشیدی از رگ و پی‌های من به سمت خودت

چقدر جاده‌ی بی‌انتهای صعب‌العبور

 

هزار بار مرا برده‌است تا دم در

صدای پای تو از کوچه‌ی خیالی دور

 

شبی که بال درآورده‌بود لب‌هایم

نشست روی صدایت پرنده‌ای مغرور

 

صداقت و هیجان و امید و عشق من‌اند

چهار دختر بی‌ادعای زنده به گور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 21 ، 21:30
حسنا محمدزاده

 

قصد مرا کردی و لی مقصود یادت رفت  

او را که قلبش زاد‌گاهت بود یادت رفت

 

یک عمر معبد ساختی از شانه‌های من

اما نمی‌دانم چرا معبود یادت رفت

 

در شهر پرآوازه‌ام - در مردمک‌هایم -

کم بودی و جبران این کمبود یادت رفت

 

ذهنت شبستا‌نی پر از زن‌های خوشبخت است

حق داشتی تنهایی‌ام را زود یادت رفت

 

خاموش می‌کردی دلم را بعد می‌رفتی

این گرد‌سوز کهنه‌ی پر دود یادت رفت

 

پیشانی‌ام دلتنگ لبهای تو بود اما

هنگام رفتن بوسه‌ی بدرود یادت رفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 21 ، 21:20
حسنا محمدزاده

 

فکر می‌کردم خدا را می‌پرستی لااقل

بر نمی‌گردی از آن عهدی که بستی لااقل

 

گرچه دنیا رنگرز‌خانه شده این روزها

فکر می‌کردم که تو یک‌رنگ هستی لااقل

 

بی تفاوت بو‌دنت خرد و خمیر‌م کرده‌است

کاش با حرفی دلم را می شکستی لااقل

 

مهربانی نه، نوازش نه، نگاه گرم نه

صندلی خالی‌ست پیشم می‌نشستی لااقل

 

آینه زنگار بسته شمعدان بی‌حوصله‌ست

می‌کشیدی بر سر این خانه دستی لااقل

 

با توام، تنها دلیل دل به دنیا بستنم!

وقت رفتن بندها را می گسستی لااقل

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 21 ، 21:18
حسنا محمدزاده

 

 

 

یکی یک دانه

 

از و‌جودم، عشق می‌گیرد شراب خانگی

نسبتی داریم پاییز و من و دیوانگی

 

برگریز‌ان نگاهت مرگریز‌ان من است

می‌کشی روح مرا را تا سر‌حد ویرا‌نگی

 

ذله‌ام کرده‌ست عکس بی‌پناهت کنج قاب

هرچه نزدیکش می‌آیم می‌کند بیگانگی

 

غم تمام روز دور سینه‌ام پر می‌زند

یک کلاغ خیره و این‌قدر سر‌سختانگی؟!

 

تا کسی در کوچه نام کوچکت را می‌برد

بی‌قراری در صدایم می کند پر‌چانگی

 

روی کیک خاطراتم شمع روشن کرده‌اند

شانه‌ام را می‌شکافد لذت پرو‌انگی

 

ای انار سرخ باقیمانده روی شاخه‌هام!

تا ابد خوش باش با حس یکی یک دانگی 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 21 ، 21:17
حسنا محمدزاده

 

 

فراری داده‌ام از کوچه‌ی پشتی جنو‌نم را

به هم می‌ریزد اما دیدنت ترکیب خونم را

 

نگاهی بی‌تفاوت می‌کنم هرگز نمی‌فهمی

تما‌شایت بریده دست زن‌های درونم را

 

دلم را سرزمینی بعد آتش‌بس تصور کن

که رونق داده یادت تاج و تخت سر‌نگونم را

 

تو تنها خاک مو‌عودی که بوی امنیت دارد

تو سکنی داده‌ای در شاهرگ‌هایت قشو‌نم را

 

دو معمار زبر‌دستند لب‌هایت که با حرفی

مرمت می‌کنی ویرانی سقف و ستونم را

 

اگر یک جمله می‌گفتی، اگر یک "دوستت دارم"...

صدایت پاک می‌کرد اشک‌های بدشگونم را

 

عروسک‌های کوکی می‌شناسندم، تو هم گاهی

بپرس از کودک روحت مرا و چند و چونم را

 

اگر این‌بار سالم برنگشتم از دل آتش

به پا کن در سکوت چشم‌هایت سووَشونم را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 21 ، 21:16
حسنا محمدزاده

 

سگرمه‌های خیابان همیشه درهم بود

که رد پای تو در داستان من کم بود

 

من و صدای تو سنگ صبور هم بودیم

تمام روز سرش روی زانوانم بود

 

به ریشه‌های صدای تو تیشه می‌زد باد

برای دیدن ویرانی‌ام مصمم بود

 

دهان بسته‌ی من روی خاک می‌افتاد

پر از صدای تو بود و چقدر مبهم بود

 

چقدر قلب مرا می‌فشرد در مشتش

چقدر نبض صدای تو نامنظم بود

 

طناب بسته به دور دهان پنجره‌ها

فشرده می‌شد و جانم به قدر یک دم بود

 

قبول‌دارم حق با غذای سوخته است

قبول داری دلتنگی‌ام جهنم بود؟

 

همیشه‌ عاشق اویم که خون و پوست نداشت

فقط برای بهشت دل من آدم بود

 

شبی که فاتحه‌ی بودن مرا خواندند

هنوز حلقه‌ی بی‌مهری تو دستم بود

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 21 ، 21:15
حسنا محمدزاده

 

 

گفتی: چه خبر؟ لال‌شوم جز غم نان هیچ

جز سیری بی‌قاعده‌ی سفره‌ی خان هیچ

 

گفتی چه خبر؟ آه گران‌تر شده لبخند

نفرو‌خته تاریخ به ارزانی جان هیچ

 

دیگر خبری تلخ‌تر از اینکه دل و دین

در مشت ندارند به جز چند قران، هیچ؟

 

رد می‌شوم از راسته‌ی شعر فروشان

دکان به دکان نیست به غیر از خفقان هیچ

 

دنیا زن جوراب‌فروش است و ندارد

هم‌قیمت یک جفت نگاه نگران هیچ

 

گردن بزنید آخر این شعر لبم را

تا از شب و تاراج نیا‌رد به زبان هیچ

 

من عازم آن‌سوی ز‌مستانم و دنیا

بسته‌ست برای سفرم یک چمدان هیچ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 21 ، 21:14
حسنا محمدزاده

 

 

نگاه کردم و دیدم دلش قلم‌مو شد

مرا کشید ولی شکل نیمی از او شد

 

مرا کشید در آغوش بوم نقاشی

تمام انگشتانش چراغ جادو شد

 

دو چشم بودم از اول، دو چشم نیمه تمام

که جان گرفت به سویش دوید و آهو شد

 

وزید عطر سرانگشت او که موهایم

درید روسریم را و باغ شب‌بو شد

 

به شانه‌ام نرسیده صدای موج آمد

دو دست کاغذی از بوم، پر زد و قو شد

 

به حرف آمده بودند ذره‌های تنم

برای گفتن از او بینشان هیاهو شد

 

قرار بود بکوچد به سینه‌ام که شبی

به یمن آمدنش لانه‌ی پرستو شد

 

قرار بود به من جان تازه هدیه کند

ولی حکایت سهراب و نوشدارو شد

 

خیال بودم و در قاب زندگی کردم

همان که همدم هر روز میخ پستو شد

 

 

 

هنوز از نفسم بوی رنگ می‌آید ...

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 21 ، 21:12
حسنا محمدزاده

 

عشق اگر یک روز خوابید و نشد بیدار چه؟

زندگی افتاد اگر در ورطه‌ی تکرار چه؟

 

آرزوها در دلم گرم مقرنس کاری‌اند

از فراز داربست افتاد اگر معمار چه؟

 

قبله‌ام بودی که مایل می‌شدم دائم به تو

بار دیگر هم نمازم شد اگر شک‌دار چه؟

 

تا به نان خانگی ایمان نیا‌وردی نیا

آمدی و رفت برکت از در و دیوار چه؟

 

گوشه‌ی چشمم غمی نا‌گفتنی پنهان شده‌ست

حلقه‌ی اشکم اگر شد سر‌خط اخبار چه‌؟

 

آبرو چیزی به جز یک شیشه عطر تند نیست

خورد بر سنگ جنون و ریخت در بازار چه‌؟

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 21 ، 21:11
حسنا محمدزاده

خوانش غزلی از کتاب پری روز به قلم خانم نرجس رسول نیا را بخوانید در:

 

روزنامه قدس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 07 April 20 ، 02:47
حسنا محمدزاده

 

مقاله ای به قلم «حسنا محمدزاده» تحت عنوان «منوچهر نیستانی آغازگر غزل نو» را بخوانید در «مجله ی ادبی چامه»

 

پ ن: شماره دهم چامه را میتوانید از فروشگاه اینترنتی جار و فیدیبو تهیه کنید

پ ن 2: این یادداشت را در ادامه مطلب بخوانید

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 February 20 ، 04:14
حسنا محمدزاده

 

نقد و تحلیل کتاب «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود» سروده ی استاد «محمدعلی بهمنی» را بخوانید در:

 

خبرگزاری تارنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 February 20 ، 03:55
حسنا محمدزاده

نقد و تحلیلی بر کتاب «گشایش» سروده ی «محمد شکری فرد» را بخوانید در:

خبرگزاری فارس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 December 19 ، 00:48
حسنا محمدزاده

 

نقدی بر کتاب «قفس تنگی» را بخوانید در:

 

خبرگزاری تسنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 November 19 ، 18:28
حسنا محمدزاده

 

غم، زمانی که به من دل بسپاری بد نیست

غصه وقتی تو مرا دوست بداری بد نیست

 

خُم سربسته‌ی من! منتظرم باز‌شوی

به هو‌ایت همه‌ی عمر خماری بد نیست

 

نگران شب و شوریدگی خانه نباش!

حال بغض من و این چند قناری بد نیست

 

پیش آیینه که از باغچه پاییز‌تر است

دلخوشی با رژلب‌های اناری بد نیست

 

دست خالی نفر‌ستش به هواداری من

بوسه‌ای روی لب باد بکاری بد نیست

 

چشم دلتنگ مرا گاه به خوابت ببری

یا در آغوش نگاهت بفشاری بد نیست

 

خبری، درد دلی، راز مگو‌یی... چیزی

نامه‌ای هم به هو‌ایم بنگا‌ری بد نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 04 October 19 ، 02:43
حسنا محمدزاده

 

 

 

انعکاس حضور و  گفتگو با شاعره جوان حسنا محمد زاده در حوزه هنری 

 

حسنا محمد زاده در گفتگویی، با بیان این که شعر نگرش به دنیا و جهان بینی را در انسان تکامل می‌بخشد، اظهار داشت: شعر از دیرباز وسیله ای برای بیان مسایل حکمی، فلسفی، عرفانی و اجتماعی بوده است به عنوان مثال وقتی دردی اجتماعی در قالب شعر بیان می‌شود مخاطب با آن همزادپنداری می‌کند و شعر در قلب و روحش رخنه می‌کند. این شاعره کاشانی عدم پیشرفت شعر کاشان را نبودن جلسات نقد سازنده دانست و گفت: نقد سازنده باید به دور از غرض ورزی شخصی، سوء‌ظن و جهت گیری خاص و در جهت ارتقاء سطح شعر باشد. وی با اشاره به اینکه نقد وقتی علمی و بر اساس قاعده و قانون باشد مخاطب آن را می پذیرد، اذعان داشت: پذیرش نقاد به عنوان کارشناس و فردی باتجربه در زمینه شعر از سوی نقد‌ شونده بسیار مهم است. برخی به دلیل اعتماد به نفس کاذب شاید نقد را پذیرا نباشند و این کاملا به شخصیت و روحیات فرد بستگی دارد. محمدزاده ضمن ابراز امیدواری نسبت به آینده شعر کاشان به ویژه شعر جوان، تصریح کرد: امروزه مثل گذشته شاعر در خفا برای خود شعر نمی‌سراید چون وجود تریبون‌های آزادی مثل فضای مجازی ارتباط با شاعران دیگر و دنبال کردن نقد را بسیار آسان کرده است. وی افزود: از جنبه‌های منفی فضای مجازی نباید غافل شد زیرا بعضی‌ها شعر را بدون ویرایش در فضای مجازی انتشار می‌دهند و مخاطبان عام با تمجیدکردن باعث اعتماد بنفس کاذب شاعر می‌شوند. در ادامه بخشی از این گفتگو را می‌خوانیم.

 

- نظرتان در مورد مختلط نبودن محافل شعری چیست؟

 

با جدا کردن فعالیت خانم ها و آقایان موافق نیستم به ویژه در حوزه هنر و ادب. حضور پا به پا و فعالیت کنار هم این دو میتواند حرکتی رو به تکامل باشد چرا که آقایان از دید گاه منحصر خود دنیا را مینگرند و خانم ها از دیدگاه خاص خودشان. کنار هم قرار گرفتن زنان و مردان شاعر و تعامل افکار و دریافت هایشان از دنیای پیرامون می تواند به پر بار شدن درونمایه ی شعر هر کدام بیانجامد و این مساله در رابطه با اشعار با مضامین اجتماعی بیشتر قابل لمس است. در حوزه اجتماع محتوای شعری ما بسیار کمرنگ است و نیاز است شاعران ظهور و بروز بیشتری در این زمینه داشته باشند خصوصا بانوان که با توجه به شرایط خانوادگی، اغلب در فضای بسته خانه هستند و به طور متوسط کمتر از آقایان در اجتماع حضور دارند و شاید مواردی که مورد توجه آقایان است کمتر ذهن خانم ها را درگیر کرده باشد؛ از طرفی خانم ها هم به دلیل جزئی نگری و روحیه ی خاصشان به ریزه کاریهایی توجه می کنند که ممکن است از دید آقایان پنهان مانده باشد، پس باید در تعامل فرهنگی و ادبی باشند و افکار و روحیاتشان را به یکدیگر منتقل کنند تا تکامل اندیشه شکل گیرد. هرچند که این مساله ممکن است در رابطه با اشعار عاطفی و شخصی یا مذهبی تاثیر چندانی نداشته باشد. و در این زمینه ها انعکاس زندگی و تجربیات شخصی هر شاعر در شعرش سبب تشخص و تازگی شعر شود دنیای کلمات قابل پیشبینی نیستند

 

_ با توجه به سرعت پیشرفت دنیا و تکنولوژی،آینده شعر را چگونه میبینید؟

 

با نگاهی به گذشته و سیر تکاملی شعر میبینیم که در هر دوره از تاریخ ادبیات سبکی رواج می یابد و اوج می گیرد و کم کم افول می کند آن هم به سبب تکرارهای آزار دهنده و کلیشه ای شدن، در نهایت هم پادسبکی بوجود آمده و آن سبک را کمرنگ کرده و به عنوان سبکی جدید جایگزین می شود. مجددا آن پادسبک خود به سطحی میرسد که پادسبکی برایش ایجاد میشود و این چرخه ادامه می یابد. البته صرفا همه پادسبک ها در سطح بالاتر و بهتر از سبک قبلی نیستند ممکن است پادسبکی حرکت به سمت تجربه های قبلی شاعران باشد کما اینکه در قرن سیزده و دوره بازگشت که مقارن با دلزدگی جامعه ی ادبی از نازک خیالی ها و کشف مضمون ها و تصاویر گاه پیچیده و مبهم سبک هندی است شاعران مدتی به تجربه های گذشته برمی گردند برای مثال در قصیده به سبک خراسانی و در غزل به سبک عراقی... الان هم تا 100 سال آینده شاید همین اتفاق ها با سرعتی بیشتر رخ دهد و شعر به سمت و سوهای غیر قابل پیش بینی حرکت کند و مسیر متفاوتی را پیدا کند. پس نمیتوان پیش بینی کرد که قرار است شعر به کجا برسد ولی به یقین می توان گفت در هر عهدی، شعر همچنان زنده و پویا خواهد بود.

 

- افق دید شما در شعر چیست؟

 

من معتقدم شعر اگر آدمی را به خدا نرساند عبث است. شعر باید به تکامل شخصیت انسان و ترویج انسانیت به معنی واقعی کلمه و تکامل ایمان آدمی کمک کند. چه بسا با نگاه امیدوارکننده و خوش بینانه ای بتوان گفت شعر این توان را دارد که خالقش را به حال و هواهای عمیق معنوی و عرفانی هم برساند که اگر نتواند چنین کند تنها وسیله ای خواهد بود برای شهرت جویی و سرگرمی در دنیای رنگ ها و صورتک های امروز

 

- اگر قرار باشد شعر را به یکی از عناصر چهارگانه- آب، باد، خاک، آتش - تشبیه کنید کدام مورد را بر می گزینید؟

 

بی وقفه آتش را. از آنجایی که شعر از سوز و ساز درونی شاعر و زبانه های روحی‌اش سرچشمه می گیرد آتش زاده است و باید همین خاصیت سوزانندگی را هم داشته باشد. از منظر من شعری که نتواند با گرمی و حرارتش مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد و به عمق وجودش رخنه کند شعر موفقی نبوده است و در شعریتش باید شک کرد.

 

لازم به ذکر است از این شاعر و پژوهشگرحوزه ادبیات تا کنون نه مجموعه شعر منتشر شده که برگزیده جایزه های کتاب سال در دوره های مختلف بوده اند. دو اثرشان نامزد دریافت جایزه امید از دانشگاه لندن ،دو اثر برگزیده و نامزد دریافت جایزه کتاب سال قلم زرین، دو اثر برگزیده و نامزد جایزه کتاب فصل، همینطور نامزد جایزه کتاب سال پروین اعتصامی و.... علاوه بر اینها یکی از آثارشان موفق به دریافت سرو زرین هفتمین جشنواره بین المللی شعر فجر شده است. علاوه بر اینها کتابی پژوهشی تحت عنوان "سرمشق" را نیز در دست انتشار دارند. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 July 19 ، 20:15
حسنا محمدزاده