شعر خوانی «حسنا محمدزاده» در همایش «هر چه فریاد»
غزل «پرچم تکان می داد آرام، جغرافیای بادها را»
نقد و تحلیلی بر کتاب «دارم خجالت میکشم از اینکه انسانم» سروده «مرتضی امیری اسفندقه» را بخوانید در :
غم، زمانی که به من دل بسپاری بد نیست
غصه وقتی تو مرا دوست بداری بد نیست
خُم سربستهی من! منتظرم بازشوی
به هوایت همهی عمر خماری بد نیست
نگران شب و شوریدگی خانه نباش!
حال بغض من و این چند قناری بد نیست
پیش آیینه که از باغچه پاییزتر است
دلخوشی با رژلبهای اناری بد نیست
دست خالی نفرستش به هواداری من
بوسهای روی لب باد بکاری بد نیست
چشم دلتنگ مرا گاه به خوابت ببری
یا در آغوش نگاهت بفشاری بد نیست
خبری، درد دلی، راز مگویی... چیزی
نامهای هم به هوایم بنگاری بد نیست
برنامه «شعر شبانه» شنبه 19 مرداد، حسنا محمدزاده، شاعر خوش ذوق کاشانی را معرفی میکند.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی حسنا محمدزاده، سال 1361 در کاشان دیده به جهان گشود. این شاعره کاشانی از سال 76 شعر را به صورت جدی دنبال کرد و همزمان تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته الکترونیک به پایان رساند. یکی از مهمترین ویژگی های غزل محمدزاده، بهره گیری از زبانی ساده و روان است. او مفاهیم مد نظرش را به صورت کاملا گویا و قابل درک، اما مبتنی بر منطقی شاعرانه که برای تمامی مخاطبان قابل درک باشد بیان می کند .....
لینک خبر در : پایگاه اطلاع رسانی صدا و سیمای جمهوری اسلامی
حسنا محمدزاده براساس خوانش و تحلیل آثار ۱۰ شاعر معاصر «سرمشق» نوشت
حسنا محمدزاده گفت: مجموعه «سرمشق» به خوانش و تحلیل آثار ۱۰ تن از شاعران معاصر، اختصاص یافتهاست تا از این طریق، تصویری از منظومه فکری و جهانبینی شاعران و گونههای برجستگی و نوآوری در شعرشان، در چشمانداز شاعران جوان قرار دهد.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «سرمشق»، مجموعهای پژوهشی به قلم «حسنا محمدزاده» است که با رویکرد خوانش و تحلیل نمونههایی از شعر معاصر و به همت انتشارات هزاره ققنوس چند روزی است روانه بازار کتاب شده است.
حسنا محمدزاده در گفتوگو با خبرنگار فارس درباره هدف از تدوین «سرمشق» اظهار داشت: با توجه به حضور چشمگیر شاعران جوان و پرانرژی در عرصه قلم و سرعت پیشرفت تکنولوژی و گسترش وسیلههای ارتباط جمعی در دنیای امروز که با وجود محاسن فراون، توانستهاند تا حدودی مرزهای شاعرانگی را جابهجا کنند، میتوان گفت شعر، بیش از هر زمان دیگری نیازمند تحلیل و بررسی است. شاید یکی از راههای کمک به حرکت رو به رشد شعر، واکاوی آثار موفق و بررسی پیچ و خمهای مسیر تحول شعر تا به امروز باشد.
* «سرمشق» به خوانش و تحلیل آثار ده تن از شاعران معاصر، اختصاص دارد
این شاعر درباره محتوای سرمشق افزود: مجموعه «سرمشق» به خوانش و تحلیل آثار ۱۰ تن از شاعران معاصر، اختصاص یافتهاست تا از این طریق، تصویری از منظومه فکری و جهانبینی شاعران و گونههای برجستگی و نوآوری در شعرشان، در چشمانداز شاعران جوان قرار دهد. در انتخاب شعرا، تنوع آثار و گرایشهای صوری و محتواییشان مد نظر بوده و تلاش شدهاست که آثار منتخب، درونمایههای گوناگون از جمله: عاشقانه، عرفانی، اجتماعی، اعتراض، مذهبی و حِکمی را در بر بگیرند و برای تنوع در جلوههای صوری، به قالبهای چون: غزل، رباعی، نیمایی، چهارپاره و سپید، پرداخته شدهاست.
* مسیری که برای تالیف یک کتاب طی شد
وی اضافه کرد: برای مثال در تحلیل قالب غزل و شناخت شاخصههای غزل نو و صورتهای نوآوری در آن، به سراغ اشعار «سیمین بهبهانی» رفتهایم و درونمایههای عاشقانه، با اشعار «محمدعلی بهمنی» مورد بررسی قرار گرفتهاست. همچنین برای بدست آوردن رگههای عرفان در غزل معاصر و چگونگی بازتاب آن در شعر و شباهتها و تفاوتهایی که ممکن است عرفان مدرن، با عرفان شاعرانی چون مولوی و سنایی داشته باشد به غزلهای «زکریا اخلاقی» پرداخته شدهاست. برجستگیهای شعر سپید امروز و بازتاب هنرمندیهای زبانی، موسیقیایی، تخیلی و محتوایی در آن با تفحص در اشعار سپید «منوچهر آتشی» صورت گرفتهاست. و در سپید سرودههای «علی داودی» با تکیه بر مبحث رومانتیسم اجتماعی و چگونگی بازتاب آن در شعر ادامه یافتهاست. برای تحلیل قالب رباعی و بیان مختصری از آنچه تا به امروز بر این قالب گذشته و بررسی گونههای نوآوری فرمی و محتوایی در آن، رباعیات «بیژن ارژن» مورد تحلیل قرار گرفتهاند. برای قالب نیمایی و درونمایه اعتراض و آشنایی با برخی هنرمندیهای زبانی، نیماییهای «مرتضی امیری اسفندقه» مورد تحلیل بودهاند.
وی ادامه داد: قالب چهارپاره با نگاهی به شعر «سعید بیابانکی» و تحلیل سمبولیسم اجتماعی در آن صورت گرفتهاست. غزلها و مثنویهای «غلامرضا کافی» را با نگاهی به قلندریه، بازتاب قرآن در زبان شعر و تأملی در رویکرهای آرکاییک زبان، به تماشا نشستهایم و در پایان، بررسی بخشی از شعر مذهبی امروز و چگونگی بازتاب جلوههای مختلف سیاست و اجتماع در آن و توجه به سفرنامهنویسی، با تفحص در نیماییهای «سید مهدی موسوی» صورت گرفته است.
* کتابهای معتبر علمی و آکادمیک در حوزه شعر معاصر مبنای «سرمشق» شد
وی در پاسخ به اینکه دستمایه تدوین این مجموعه بیشتر چه آثاری از شاعران و چه کتابهایی بودهاست، خاطر نشان کرد: به جز سیمین بهبهانی و منوچهر آتشی که مبنای تحلیل، مجموعه کامل اشعارشان بوده در مورد دیگر شاعران، تنها به تحلیل یکی از آثار منتشر شدهشان پرداختهایم و مسلما در یک اثر منتشر شده شاعر، نمیتوان به نتیجهای کلی در مورد سبک و جهانبینی وی دستیافت. برای آشنایی مخاطبان این مجموعه با فضای شعری و حال و هوای شاعران، در مقدمه کار هر یک، تعدادی از اشعارشان نقل شدهاست. علاوه بر آن مطالبی از کتابهای معتبر علمی و آکادمیک در حوزه شعر معاصر (با هدف رفع بخشی از ابهامات و روشن شدن پارهای از مسائل) گزینش و نقل قول شدهاند.
محمدزاده همچنین به شاعران موفق هم اشاره کرد و ابراز داشت: مسلما تعداد شعرای موفق و آثار برجسته به انتخابهای این کتاب محدود نمیشود و برای پرداختن به بهترین آثار معاصر باید مجموعههای نقد محور مکملی گردآوری شوند.
یادداشت مرا بر کتاب « چاپ بیروت» سروده ی «علی داودی» بخوانید در :
یادداشت مرا بر کتاب « آیینه کاری سکوت» سروده ی «نیلوفر بختیاری» بخوانید در :
یادداشت مرا بر کتاب « واقعه » سروده ی دکتر «غلامرضا کافی» بخوانید در :
یادداشت خانم پرنیان نرجس پور بر کتاب " زیر هر واژه آتشفشان است " را بخوانید در :
افسانه شده ...ورد زبان ها شده بی تو
این نامه که با خون دل امضا شده بی تو
ربطی به سجل و گذر عمر ندارد
پشت من و این خانه اگر تا شده بی تو
احساس غریبی به فراگیری ِ دنیا
در بقچه ی تنهایی من جا شده بی تو
حوضی که نشد پر شود از ماهی قرمز
با اشک من اندازه ی دریا شده بی تو
شاکی شده خورشید هم از دست نبودت
روز است ولی روز مبادا شده بی تو
شب ها به چه جان کندنی از نیمه گذشتند
تقویم ، سراسر شب یلدا شده بی تو
این مسأله مبهم شده و حل شدنی نیست
دل بوده زمانی و معما شده بی تو
شاعره کاشانی نامزد پانزدهمین دوره جایزه ی قلم زرین شد.
به گزارش روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی : کتاب ‹‹قفس تنگی›› سروده خانم حسنا محمدزاده شاعره نامدار کاشانی نامزد پانزدهمین دوره جایزه ی کتاب سال قلم زرین شد .
این کتاب هشتمین کتاب حسنا محمد زاده است که در قالب غزل از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است، در بخش شعر بزرگسالان نامزد پانزدهمین دوره جایزه ی قلم زرین انتخاب شده است.
پیش از این هم حسنا محمدزاده موفق شده بود با کتاب ‹‹خورشیدهای توامان » اش این جایزه ارزشمند را به خود اختصاص دهد.
مراسم اختتامیه پانزدهمین دوره جایزه ی قلم زرین ۱۴ تیرماه (همزمان با روز قلم) در تهران برگزار خواهد شد.
ابری شده چشمم که دلی سیر ببارد
تا بعد تو دیگر به کسی دل نسپارد
دنبال یکی باش که مثل منِ بی تاب
تا آمدنت ثانیه ها را بشمارد
قویی شود و پر بکشد از شب دریا
بر ساحل آرام دلت سر بگذارد
تا ورد زبانش بشود نام و نشانت
هر روز ، تو را گوشه ی قلبش بنگارد
او که نه فقط شور بهار تو که حتی
پاییز و زمستان تو را دوست بدارد
من از تو به این شرط گذشتم که بگردی
دنبال کسی که به خودت دل بسپارد
همه رفتند فقط من عقب قافله ام
بی حواسم ، کسلم ، ساکت و بی حوصله ام
حاصل عمر مرا در چمدانت بستی
آه... بدجور، زمین خورده ی این فاصله ام
هیچ کس بعد تو دنیای مرا درک نکرد
سالها رفته ولی حل نشده مسئله ام
عشق ، تصمیم گرفته ست که ویران بشوم
چند سالی ست که روی گسل زلزله ام
چند سالی ست که تو قله نشینی و هنوز
لنگ لنگان وسط دامنه هایت ، یله ام
قاصدک ها خبر جشن تو را آوردند
کاش می شد که به گوشت برسد هلهله ام
تو پس از من همه جا قافله سالار شدی
من ولی بی تو همیشه عقب قافله ام
ناز شصت روزها ! حسی غریبم دادهاند
ظاهری آرام و قلبی ناشکیبم دادهاند
چارشنبه سوریام ، پایان سالی آتشین
روزو شب با شوق دیدارت لهیبم دادهاند
نیمخورده روی دست زندگی افتاده است
از بهشت گونههایت هرچه سیبم دادهاند
من زمین را دوست دارم با تمام تنگیاش
راضیام از اینکه چشمانت فریبم دادهاند
رودهای من به آغوشت سرازیرند باز
رو به اقیانوس آرام تو شیبم دادهاند
بیش از این ای بغض کهنه ، میخکوب من مباش !
من درختی زخمیام ، طرح صلیبم دادهاند
می نشینم دانههای اشک را بر نخ کنم
باز هم تسبیحی از امّن یجیبام دادهاند
افتادهام از شاخهای خشکیده بین برفها
یک پرتقال خونی غلتیده بین برفها
شاید مرا یک روز ابری زیر پای عابران
چشمان گنجشک فضولی دیده بین برفها
شاید مسافر بودهام یک روز، اما زندگی
دنبال من یک کاسه خون ، پاشیده بین برفها
هر روز دارد میدود ، دنیا شبیه کودکان
دنبال خرگوشی که میلرزیده بین برفها
روزی به دریا میرسد ذرات آدم برفیام
بوی بهارت بازهم پیچیده بین برفها
ترسیم کرده زندگی در آخرین نقاشیاش
ما را: دو تا شاخه گل روییده بین برفها
دو هواییم ؛ دمی صاف و دمی بارانی
ما همانیم ، همانی که خودت میدانی
پیشبینی شدن ِ حال من و تو سخت است
دو هواییم ...ولی بیشترش توفانی
آخرین مقصد تو شانهی من بود ؛ نبود ؟
گریه کن هرچه دلت خواست ، ولی پنهانی
شاید این بار به شوق تو بتابد خورشید
رو به این پنجرهی در شُرُف ویرانی
باز باید بکشی عکس پریشان ِ مرا
گوشهی قاب ِهمان روسری ِ لبنانی
*
آب با خود همهی دهکده را خواهد برد
اگر این رود ، زمانی بشود طغیانی
قرار بود زمانی مرا مجاب کنی
به احترام دل سادهام شتاب کنی
قرار بود بسازی ...نه اینکه دنیا را
به چشم همزدنی بر سرم خراب کنی
چه سالها که دوفنجان چای منتظرند !
دوباره در دل این خانه قند آب کنی
لباس نو نخریدم به شوق آن روزی
که رنگ پیرهنم را تو انتخاب کنی
هنوزمیخ اتاقت به عشق پابند است ؟
هنوز عکس مرا میبری که قاب کنی ؟
به حبه حبهی انگور تازه میماند
نخواه شعر ِمرا خمرهی شراب کنی
همیشه چشم به راهم بیا هرازگاهی
سر مزارم اگر خواستی ثواب کنی
شورت به اشعار خیالی برنمیگردد
دیوانه دیگر این حوالی برنمیگردد
کوچید از دِه ، بقچهای از درد بر دوشش
دیگر به آغوش اهالی برنمیگردد
گلهای پرپر را بخشکان لای دفترهات
عطری به گلدان سفالی برنمیگردد
سنگی که تو انداختی دریاچه را گِل کرد
این دل به دوران زلالی برنمیگردد
هیزم نیاور زندگی ! دیگر نمیسوزم
آتش به دلهای زغالی برنمیگردد
قصد شکارِ شیر دارد این تفنگ ِپیر
از جنگل اما دستِ خالی برنمیگردد
باید مرا راحت کنی ؛ این بیسروسامان
هرگز به آن آشفتهحالی برنمیگردد
ما چه بودیم از همان آغاز غیر از جان هم
بغضِ هم ، بیتابیِ هم ، دردِ هم ، درمانِ هم
ما چه بودیم از همان آغاز ؟
یک روح و دو تن
نیمههای آشکار و نیمهی پنهان هم
بیش از این باید به بوران زمستان خو کنیم
نیست وقتی دستهای گرممان از آن ِ هم
طعمهی هیزم شکنهایند شاخ و برگ ما
میزبان ِ آتشی سرخیم و آتشدان هم
سر به زانوی که بگذارند وقت خستگی
قلبهای بی قرار و بی سروسامان هم ؟!
زندگی منهای تو مرگ است پس با این حساب
میتوان نامید ما را نقطهی پایان ِ هم
ماندهام گیج ؛ همان عاشق مستی یا نه ؟
که به پای من ِ آواره نشستی یا نه ؟
من همان خمرهی پنهانی انگور تواَم
تو همان سادهدل ِ باده پرستی یا نه ؟
خاطرت هست دخیل نفس گرمت را -
به ضریح دل این گمشده بستی یا نه ؟
بارها سنگ به آیینهی ما زد دنیا
من که صدبار شکستم ، تو شکستی یا نه ؟
طاقتِ دشت به سرآمده ، آهودلِ من !
بند، از پای لب بسته گسستی یا نه ؟
من شدم رود ، به شرطی که تو دریا بشوی
راه پرپیچ و خمی طی شده ...
هستی ؟ یانه
دلم به دام نگاهت اسیرتر شده است
چقدر ماهِ رخت سر به زیرتر شده است !
چقدر خانه برای صدات می میرد !
چقدر عطر تنت دلپذیرتر شده است !
منم ...ولی نه همانی که میشناختیاش
دلم به وسعتِ صد سال ، پیرتر شده است
شکستنی شدهام ؛ دست بر دلم نگذار
از آنچه فکر کنی گوشه گیرتر شده است
پرندهای که از آنسوی میله میترسید
برای با تو پریدن دلیرتر شده است
قدم به سینهی سوزان من گذاشتهای
دوباره گوشهی چشم کویر ، تر شده است
تو به دریا ریختی و من کماکان ماهیام
بازهم ای رود ! ممنون از همین همراهیام
کاروانی تشنه بود و یوسفی درچاه و من
من : طنابی که فقط شرمنده از کوتاهیام
سکههایم از رواج افتاد و تاجم زیر پا
تلخ پایان یافت با تو جشن شاهنشاهیام
ماه با سردی به گوش موجِ عاشق پیشه گفت
هرچه از تو دور باشم بیشتر می خواهیام
رامِ دام و دانه و بامی نخواهد شد دلم
من کبوترهم اگر باشم کبوتر چاهیام
کوله بارِ بسته دارد باز دل دل میکند
من ولی با اولین پروازِ فردا ،
راهیام
حال خراب
تا کی بدوم سوی سرابی که تو باشی ؟
شبها بپرم از دل ِخوابی که تو باشی
جا داد خدا در صدف سینهام آرام
با دست خودش گوهرنابی که تو باشی
آن عمرِ هدر رفته به یک لحظه نیرزد
یک لحظه از این حالخرابی که تو باشی
من لب نزدم بر لب جامت که همیشه
مستم کند از بوی شرابی که تو باشی
قلبم گلسرخی ست که میخواست بجوشد
هرروز در آن دیگ گلابی که تو باشی
از سوختن ِ بی تو نباید بهراسم
همسنگ بهشت است عذابی که تو باشی
حسنا محمدزاده: اشعار صفارزاده حنجرهای برای فریادهای فروخورده است
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، حسنا محمدزاده کاشانی از شاعران کشورمان درخصوص شخصیت علمی، ادبی و پژوهشی طاهره صفارزاده گفت: طاهره صفار زاده شاعری است که شعر، شور و شعور را به هم آمیخته و با بزرگ ترین امتیازش که تعهد در سرودن است، توانسته اشعارش به حنجره ای برای فریادهای فروخورده و صداهای خاموش مبدل سازد.
محمدزاده با اشاره به اینکه صفارزاده با تکیه بر پشتوانه علمی اش توانسته قرآن را به سه زبان زنده دنیا ترجمه کند، ادامه داد: بانو صفارزاده انسی دیرینه با مفاهیم و آموزه های قرآنی داشته است. مسلما انعکاس آن نور عظیم، در آثارش قابل مشاهده بوده؛ اشعاری که سروده به عنوان زبان جامعه، در ارتباط مستقیم با قلب و روح مخاطب بوده است.
این شاعر کشورمان با اشاره به اینکه شخصیت طاهره صفارزاده را می توان در ابعاد علمی، اجتماعی و هنری مورد ارزیابی قرارداد، افزود: در بعد علمی می توان به سوابق دانشگاهی و فعالیتهای علمی صفارزاده اشاره کرد و از ایشان در این رهگذار آثار زیادی به زبان های انگلیسی و فارسی بر جای مانده است.
وی در ادامه درخصوص ابعاد اجتماعی این بانوی خردمند، به مبارزات و روحیه مبارزه طلبی او اشاره کرد و بیان داشت : روحیه مبارزه طلبی در جای جای اشعار وی مشاهده می شود ما می بینیم همدلی او با کودکان فلسطینی به کرات در اشعارش دیده می شود.
شاعر مجموعه شعر «هنوز قلب قلم درد می کند ... برگرد!» با اشاره به اینکه صفارزاده همانند علامه اقبال لاهوری شاعری را مسند انسان سازی و اصلاح گری جامعه می داند، بیان داشت : صفارزاده معتقد است که شعر، اندیشه است و عاطفه و احساس یک بخش جزئی در شعر به شمار می آید. وی معتقد بود که شاعر باید مسئولانه اندیشه کند. او شاعری را همچون علامه اقبال لاهوری مسند انسان سازی و «اصلاح گری» می داند و به شاعر به عنوان یک «مصلح اجتماعی» نگاه می کند. از همین رو در اکثر شعرهای او توجه به آموزه های اخلاقی ـ دینی مشهود است.
این شاعر ادامه داد: چنانچه سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد و طاهره صفارزاده را سه تن از زنان شاعر پیشرو معاصر بشناسیم، صفارزاده آن شاعری است که بیش از دیگران، شعر اجتماعی را در میان این سه شاعر نمایندگی کرد.
وی در ادامه، کتاب «طنین در دلتا» را از مهم ترین آثار ادبی وی ذکر کرد و گفت: ازمهم ترین آثار وی به لحاظ ادبی، شاید بتوان به کتاب «طنین در دلتا» را نام برد. در این کتاب، ایدههای کاملاً نو و قالبشکنانه دیده می شود. مجموعه اشعار صفارزاده در کتاب «طنین در دلتا» ادامه تجربه ای است که او با شعر معروف «کودک قرن» آغاز کرده است. «کودک قرن» شعری اجتماعی است که شاعر در آن با بیانی کودک این قرن را کودکی مادر گم کرده توصیف کرده است.
محمدزاده از مهم ترین ویژگی های شعری طاهره صفارزاده را صلح طلبی، عشق و شهادت خواهی ذکر کرد و گفت: مسلما اولین چیزی که در تعالی و رشد جامعه ما تأثیر مثبتی می تواند داشته باشد، شعری است که مضمون داشته باشد، با جامعه حرف بزند و جامعه به فراخور حالش از آن بهره مند شود. چنانچه یک سطر شعر می تواند انسان را به اندازه یک کتاب راهنمایی کند.
وی در ادامه در خصوص ویژگی های شعری طاهره صفارزاده افزود: شعری که نه تنها زبان جامعه بوده، بلکه پابه پای زمان، حرکتی پویا داشته است. با نگاهى ریزبینانه و موشکافانه در آثارش می توان فهمید که چینش کلمات با قدرت زیادی تحت تاثیر روحیه مذهبی و عرفانی شاعر بوده است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه با تعمق در آثار مرحوم صفارزاده سادگى زبان شعری و جسارت وی را می توان پی برد، ادامه داد: سادگى زبان شعری وی، زمینه اى شده تا این هنرمند فقید به راحتى بتواند در شعرهایش به اندیشه دست یابد و آرام آرام شعر او از کلام یک شاعر احساساتى فاصله بگیرد آنجاست که «من» شاعر دیگر یک «من شخصی» نیست و به «من اجتماعی» بدل می شود. در شعر صفارزاده کمتر میتوان نشانهای از تجربهای شخصی یافت.
وی در ادامه این مطلب گفت: شعر او همواره زبان گویای یک جمعیت و بیانکننده تجربهای غیرِشخصی است و در عین حال بازتاب موقعیتی جهانسومی که در آن سایهای از استعمار را میتوان تا پایان مشاهده کرد. مهم ترین نشانه ای که تعهد را در چینش واژه های صفارزاده فریاد می زند پرداختن به دغدغه های عدالت خواهی و انقلاب گری ست.
محمدزاده کاشانی با اشاره به اینکه مهم ترین و درخشان ترین مفاهیم شعری طاهره صفارزاده عشق، آزادی و شهادت بوده، ادامه داد: صفارزاده از آن شاعرانی است که با شعرهای خویش، با خودباختگی جنگید و نشان داد که در عمق جریان های اجتماعی حرکت می کند؛ به طوری که مفاهیم عشق، آزادی و شهادت از درخشان ترین مفاهیم شعرهای او هستند.
وی در ادامه گفت: مرحوم صفارزاده شخصیت های شعرش را معمولا از میان شخصیت های انقلابی انتخاب می کند؛ مثلاً از میان پیامبران بیشتر از ابراهیم بت شکن و از بین اسطوره های ملی بیشتر از کاوه آهنگر که یک فرد انقلابی است، سخن می گوید.
شاعر کتاب «عشق های بی حواس» در پایان مطالبش از دیگر ویژگی شعری صفارزاده به صدایی منحصر به فرد و پیامی تفکر انگیز اشاره کرد و گفت: شعر او بیان کننده مضامین انتقادی ملتش و دیگر ملت ها بوده است. ابتکار، قدرت تخیل، تفکر عمیق، آگاهی اجتماعی و بالاتر از همه شهامت و صداقت وی در برخورد با موضوعات از بارزترین ویژگی های شعر اوست.
مراسم اختتامیه سومین جایزه علمی – ادبی طاهره صفارزاده روز سه شنبه 19 آبان ماه ساعت 15 در تالار سوره حوزه هنری برگزار خواهد شد.
حسنا محمدزاده در دهم مهرماه سال 1361در کاشان و در خانوادهای فرهنگی و مذهبی دیده به جهان گشود. رشد و پرورش وی در چنین فضایی سبب شد که در همان اوان کودکی عشق به اهل بیت(ع) در وجودش ریشه بدواند و از همان آغاز با کتاب و کتابخوانی مأنوس شود. اولین زمزمه های شاعری او به زمان تحصیل در مقطع راهنمایی برمیگردد و اولین محفل ادبی که به طور جدی در آن شرکت کرده انجمن سخن کاشان در سال 84 بوده است.
او در سال 86 برای اولین بار سطح شعرش را با شرکت در جشنوارههای ملی آزمود و در کنگره سراسری شعر دفاع مقدس برگزیده شد. شعرهای حسنا محمدزاده تاکنون به صورت پراکنده در روزنامه ها و مجلات و کتاب های گردآوری شده متعددی انتشار یافته و در بسیاری از همایشهای ملی و بینالمللی حائز رتبه اول شده اند و تا به حال در همایش ها و جشنواره های مختلف ادبی – علمی موفقیت هایی را کسب نموده که می توان به: رتبه اول جشنواره شعر دفاع مقدس، رتبه اول جشنواره شعر عاشورایی، رتبه اول جشنواره ملی یار و یادگار، رتبه اول جشنواره سراسری نفس، رتبه اول جشنواره ملی راهیان نور، رتبه اول جشنواره سراسری آخرین امید رتبه به اول کنگره بین المللی آخرین منجی، رتبه اول جشنواره بین المللی قرآنی آیات، رتبه اول جشنواره ملی خلیج فارس و ده ها رتبه دیگر را می توان نام برد.
پیش از این ، رفتن فقط رسم مسافرها نبود
تا همیشه کوچه گردی سهم عابرها نبود
سال های سال در جغرافیای سینه ام
سرزمینی جز تو در فکر مهاجرها نبود
ایل مان برگشت از قشلاق کاغذها ولی
نامه ای با خط تو در بار قاطرها نبود
سوختم هر روز ؛ تا آنجا که یادم مانده است-
هیچ کس یاد ِ دل ِ آشفته خاطرها نبود
قهر کن ! باشد ، قلم پادرمیانی می کند
گرچه قبلا قهر در قاموس شاعرها نبود
من خدا را باختم پای تو ؛ فکرش را بکن !
یک نفر هم کیش من مابین کافر ها نبود
آب و ریحان پشت پای چشم هایت ریختم
بر نگشتن از سفر ، رسم مسافرها نبود
دکلمه غزل رسم سفر :
اسبهای بیسوار
نمیدانم چرا افتاد در دستم انار تو
چگونه دانههایم ریخت پای شاخسار تو
مجابم کن ... بدانم! کی شدم آن دشت بیتابی
که میتازند درمن اسبهای بیسوار تو؟
به نارنج و به باد مشرقی حساسیت دارم
به هرعطری که دل را میکشد سوی دیار تو
چه میکردی اگر یک روز دنیا مال ما می شد!؟
تمام جادهها اینسو و من آنسو کنار تو
بیا روراست باش و گفتنیها را بگو با من
که دلگیرم هنوز از جملههای درد دار تو
به پرحرفی نیازی نیست ، میدانم که میدانی
زمستان مانده در تقویم روحم تا بهار تو
عزیز دلی هنوز ...
طاووس زخم خورده ی من ، غافلی هنوز !؟
دنبال دانه های اسیر گِلی هنوز !؟
دنیا کنار آمده با مرگ رنگ ها
درگیر ِ راه حل همان مشکلی هنوز!؟
از حال من نپرس که دیوانه تر شدم
از حال و روز تو چه خبر ؟ عاقلی هنوز!؟
این ماه هم تمام شد اما هلال نه ...
در چشم های مِه زده ام کاملی هنوز
با تخته پاره ها به توافق رسیده ام
من جزر و مدم و تو همان ساحلی هنوز
من ماضی بعیدم و گم ، بین جمله هات
اما تو در مضارع من ، فاعلی هنوز
بیدار مانده ام که تو را مثنوی کنم
آسوده تر بخواب ! عزیز دلی هنوز
دریا...
حس کردهای ؟ دریا نگاه ِ مبهمی دارد
در چشمهای سرد و آرامش غمی دارد
راز دلش را جز به مرجانها نمیگوید
شاید در آن اعماق ، گوش ِ مَحرمی دارد
هر روز بی تابانه دنبال تو میگردد
از قایق و پاروی تو سهم کمی دارد
دریا زنی با گیسوان موج درموج است
با ماهیان تشنه حس درهمی دارد
صیادهای گیج بندر میشناسندش
مویش سپیدی میزند پشت خمی دارد
وقتی تمام لحظهها را با تو قسمت کرد
باید بفهمی با خیالت عالمی دارد
باید بفهمی بی تو میمیرد ؛ مگر این قو
غیر از تو روی ِ زخم بالش مرهمی دارد؟!
آغوش تو امواج را آرام خواهد کرد
ساحل همیشه شانههای محکمی دارد
خانه تکانی
وقتی بیایی سینه را ، خانه تکانی می کنم
رنگ تمام پردهها را آسمانی می کنم
وقتی بیایی روز و شب چون کودکان نو سخن
با ذوق ، در دنیای تو شیرین زبانی می کنم
آنقدر خیره ماندهام بر عکسهای کهنهات
انگار دارم قابها را هم روانی می کنم
من با تمام واژهها اتمام حجت کرده ام
شعر تو را ، شور تو را ، روزی جهانی میکنم
یک جای دنیا – شعر- با هم آشتیمان می دهد
آنوقت هر شب در کنارت شعر خوانی می کنم
دیگر چه فرقی می کند من پیر باشم یا جوان؟!
وقتی تو باشی تا ته دنیا جوانی می کنم
حس میکنمت در دلِ رگ های تنم باز
با روح تو در آینه ی یک بدنم باز
پروانگی ام را همه جا جشن بگیرید
تا پیله ای از درد بر این تن نتنم باز
انگار تو بودم همه ی دیشب و دیروز
امروز ولی خالی یک پیرهنم باز
چوپان شدنم واسطه ای شد که بپیچی
با ناله ی هر نی لبکی در دهنم باز
یک عمر مرا سنگ زدند و نپریدم
گنجشک دل آزرده ی این نارونم باز
راضی به همین سوختنم ، بی که بجنگم
هم سفره ی دلتنگی هیزم شکنم باز
دیوانه سر کوچه می آید به هوایی
ای لنگه در ِ واشده ی خانه ! ... منم باز
برگ ریزانم ؛ بهارم را به یغما برده اند
بادها صبر و قرارم را به یغما برده اند
حال پاییز من از شور زمستان ، بدتر است
باغ پر بار انارم را به یغما برده اند
سال ها چنگیز ها با اسب های یکه تاز
خانه ام ...ایلم... تبارم را به یغما برده اند
مثل انسان نخستینم ولی آواره تر
سیل ها دیوار غارم را به یغما برده اند
چشم هایم را می آویزم به در، دیوانه وار
میخ ها دار و ندارم را به یغما برده اند
در دل انگشت هایم شور شادی مُرده است
تار تب دار ِ سه تارم را به یغما برده اند
جار می زد دوره گردی کوچه های شهر را :
آی مردم ! روزگارم را به یغما برده اند
دو هوایم ؛
... دمی صاف و دمی بارانی
ما همانیم ، همانی که خودت میدانی
پیشبینی شدن ِ حال من و تو سخت است
دو هواییم ...ولی بیشترش توفانی
دل من اهل کجا بوده که امروز شدهست
با ل تنگ قلمهای تو هم استانی ؟
آخرین مقصد تو شانهی من بود ؛
...نبود ؟
گریه کن هرچه دلت خواست ، ولی پنهانی
شاید این بار به شوق تو بتابد خورشید
رو به این پنجرهی در شُرُف ویرانی
باز باید بکشی عکس پریشان ِ مرا
گوشهی قاب ِهمان روسری ِ لبنانی
آب با خود همهی دهکده را خواهد برد
اگر این رود ، زمانی بشود طغیانی
آغاز دنیایم تویی ، پایان دنیا تو
دیروزهای دور تو ، امروز و فردا تو
با واژه های ناب ، خلقت می کنم هر شب
شعری که دارد می شود ورد زبان ها ، تو
من، مثل قایق ران پیری خسته از امواج
این سوی دریا ماندم و آن سوی دریا ، تو
گنجشک های خیس را از گونه ام بردار!
در من زمستان است اما شور گرما تو
دنیای من ، یخ بسته روی بند های رخت
دستی که بر می چیندش از هول سرما ، تو
یک دسته آهوی فراری از هجوم شیر
از جنگل آشوب روحم می دود تا ، تو
قلب مرا با خود ببر، هر جا که می خواهی !
حالا که نبض لحظه هایم می زند ، با تو
در شیب تند شانه هایت کلبه می سازم
تنها تویی آرامشم ،تنهای تنها تو
نه ... انتخاب سومی هرگز نخواهم کرد
یا مرگ را بر می گزینم بعد از این ...یا تو
فایل های خبری جوهر جان :
مرکز پخش و فروش انتشارات هزاره ققنوس:
مرکز پخش اصلی:
تهران – خیابان انقلاب- بین متروی فردوسی و دروازه دولت- خیابان
رامسر – پلاک ۱- واحد ۵ تلفن ۸۸۳۱۷۸۳۲
سایر مراکز پخش عبارتند از :
– پخش فرهنگ : خ انقلاب – خ لبافی نژاد- پلاک ۲۶۶ – واحد ۵ تلفن ۶۶۴۸۲۱۵۰
– فروشگاه کتاب بید گل : خ انقلاب – نبش پاساژ فروزنده تلفن ۶۶۴۶۳۵۴۵
– فروشگاه کتاب خانه شاعران:خ انقلاب – پاساژ فروزنده طبقه منفی ۲تلفن ۶۶۹۷۰۱۳۱
– فروشگاه هاشمی: ضلع جنوب شرقی میدان ولیعصر، مقابل وزارت بازرگانی، شماره ۶۳۷ تلفن: ۸۸۹۲۵۸۶۹
– پخش کتاب پکتا : تهران، خ حافظ، نرسیده به چهارراه کالج، نبش کوچه بامشاد، شماره ۴۰۹ تلفن: ۸۸۹۴۰۳۰۳
– پخش معارف(پاتوق کتاب) تهران: خیابان انقلاب اسلامی، چهار راه کالج، جنب بانک ملت، تلفن: ۸۸۹۱۱۲۱۲
– پخش اینترنتی کتاب آدینه بوک:خ انقلاب – خ فخر رازی ساختمان ناشران واحد۲۳تلفن:۶۶۳۶۳۷۷۷
– پخش اینترنتی کتاب ای کتاب : تلفن ۷۷۵۱۴۴۶۴فایل های خبری عشق های بی حواس:
* کتاب خورشیدهای توأمان در مطبوعات :
مرکز پخش:تهران ، میدان انقلاب کارگر جنوبی خیابان شهدای ژاندارمری
پاساژ کوثرپلاک 7 انتشارات آرام دل - تلفن :02166971697
گزارش رونمایی خورشیدهای توآمان در ادامه مطلب:
ابرهای بغض ، در رؤیای بارانی شدن
سینه ها دریاچهای در حال طوفانی شدن
پنجهی خونین بالشها پر از پرهای قو
خوابها دنبال هم در حال طولانی شدن
زندگی آن مردِ نابینای تنهاییست که –
چشمها را شسته در رؤیای نورانی شدن
قطرهای پلک مرا بیتاب و سنگین کردهاست
مثل اشک برهها در شام قربانی شدن
خوب میفهمم چه حالی دارد از بیهمدمی
پابه پای گرگها سرگرم چوپانی شدن
برکههای تشنه میبینند با چشمان خیس
نیمه شبها خواب گرم ِ ماه پیشانی شدن
خالیام از اشتیاق بودن و تلخ است تلخ
جای هر حسی پر از حس پشیمانی شدن
*
چارهی لیلای بیمجنون ِ این افسانه چیست ؟
یا به دریا دل سپردن ...یا بیابانی شدن