سی امین شماره مجله ادبی چامه تیر و مرداد ماه 1402
در این شماره بخش هایی از گفتگوی تخصصی چامه با حسنا محمدزاده در رابطه با شعر و دنیای ادبیات منتشر شده است
متن گفتگو در ادامه مطلب
چاپ شده در مجله شعر پژوهی (بوستان ادب) دانشگاه شیراز
تابستان 1402
چاپ شده در مجله پژوهش های دستوری و بلاغی دانشگاه قم
دوره 12، شماره 22، شماره پیاپی 22، اسفند 1401
مقاله علمی پژوهشی «زیبایی شناسی رباعی های بیژن ارژن از منظر نقد فرمالیستی»
منتشر شده در «پژوهشنامه نقد ادبی و بلاغت» / دانشگاه تهران - آذرماه 1401
بیست و ششمین شماره مجله ادبی چامه منتشر شد (آبان و آذر 1401)
«بررسی شعر یدالله رؤیایی و دستاوردهای حجم گرایی برای ادبیات مدرن ایران» عنوان مطلبی است به قلم «حسنا محمدزاده» که میتوانید در این شماره مجله چامه بخوانید.
تاملی در سه گانی های دکتر علیرضا فولادی با نگاهی به کتاب «زیر چترم باران»
منتشر شده در:
حضور و شعرخوانی حسنا محمدزاده در برنامه «دیدار ماه» شبکه دو سیما
«ویژه برنامه اربعین حسینی»/ بیست و ششم شهریور ماه 1401
دبیر علمی سوگواره «اشکواره حسینی» با بیان اینکه این برنامه ادبی با محوریت شعریکی از برنامههای بیستمین سوگواره هنر در ساحت عاشورای سازمان فرهنگی شهرداری کاشان است، از پخش این برنامه در رسانه ملی خبر داد.
به گزارش خبرگزاری ایبنا، حسنا محمدزاده با بیان اینکه این برنامه به منظور انتقال صدای ارادت شاعران به گوش دوستداران شعر و شیفتگان مکتب عاشورا به همت فرهنگسرای علامه فیض کاشانی سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری کاشان تولید میشود، گفت: اشکواره حسینی در راستای حمایت از شعر برای سومین سال متوالی برگزار میشود. سالهای قبل این برنامه در قالب همایشی با حضور شاعران برگزار میشد و امسال به صورت برنامهای تلویزیونی با هدف گسترش دایره مخاطبان، برنامهریزی و تولید شدهاست.
دبیر علمی «اشکواره حسینی» با بیان اینکه اغلب شاعرانی که در این برنامه تلویزیونی حضور دارند از جمع شاعران کاشان هستند که اشعارشان در شورای شعر مورد بازبینی قرار گرفته، افزود: همچنین تعدادی از شاعران مطرح کشور به صورت افتخاری در این جمع حضور خواهند داشت.
محمدزاده همچنین از اجرای تعزیه، نواهای عاشورایی، خوشنویسی، نگارگری، فیلمهای ویژه محرم، نمایشگاه عکس، تحلیل و بررسی کتاب به عنوان بخشهای بیستمین سوگواره هنر در ساحت عاشورا نام برد و گفت: در آیین پایانی سوگواره از سه شاعر منتخب «اشکواره حسینی» تجلیل خواهد شد.
حضور و گفتگوی حسنا محمدزاده در برنامه «سلام صبح به خیر» شبکه سه سیما
«ویژه برنامه شهادت امام سجاد (ع)»/ اول شهریور ماه 1401
ضمیمه ادبی هنری روزنامه اطلاعات/ 25 مرداد 1401
چه نقش میزند این پیر پرنیاناندیش
که بس گره ز دل و جان سایه بست و گشود
سایه از دنیا رفته و بازار اعمال نظرهای سطحی بر سر شعر و شخصیت و رویکردهای سیاسی او داغ است؛ تا حدی که جوانان خامی که در جایگاه نوۀ سایهاند و به زور، مجموعه شعری متوسط منتشر کردهاند، به خود اجازه میدهند بر شعر او خط بطلان کهنگی بکشند. فضای مجازی پر است از سخنان نسنجیده همراه با یکسویهنگری و احساساتیگری که میتواند ناآشنایان به شعر را در گمان افکند. آنچه خردهگیرانِ آشنا به زیر و بم شعر را به خروش واداشته و چندان بیراه هم نیست، نزدیکی شعر سایه با ذوق حاکم بر جامعه در نفی شعر داعیهداران هنر مدرن و پسامدرن است، اما با هر عینکی که بنگریم، آنچه به جا مانده یکسره سیاه نیست، لااقل نمیتوان غزل او را با غزل تقلیدی شهریار و رهی معیری در یک سطح قرار داد؛ او نشان داده که غزل قدرت سازگاری با پارادایمهای مدرن را دارد؛ هرچند که نتوانستهباشد غزلی کاملا نو و مدرن بگوید؛ وجه تشخّص غزل او، بازآفرینی نمادهای حافظانه برای بیان استبداد و اختناق حاکم بر جامعه و پیوستن به جریان سمبولیسم اجتماعی است، تا جایی که توانسته تصاویر و تمثیلهای عرفانی و تغزلی را هم تبدیل به نمادهای اجتماعی کند و غزل را با تمام سرو صداهای حاکم بر فضای شعر، به دنیای امروز بکشاند؛ گرچه به این مسأله اذعان داشتهباشیم که از حیث استخدام واژگان، تعابیر و ساختهای نحوی، اغلب نمادها، تمثیلها و مضامین فکری متأثر از شیوۀ حافظ است.
نگریستن به هنرمند و اثر هنری با عینکی سیاه ویژگی روزگار ماست. فراموش نکنیم آنچه شاعری را در منظر همگان بزرگ میکند، علاوه بر شعر، زیست شاعرانه و داشتن وجودی است که بیشتر از سایه در معرض نور بودهاست.
حسنا محمدزاده – 19 مرداد 1401
دریاست حسین
ویژه برنامه محرم 1401/ دهم مرداد ماه
شعر و اجرا: حسنا محمدزاده
تهیه کننده: محمد حسینی باغسنگانی
آهنگساز: سعید عظیمی
کارگاه تخصصی شعر (در سه سطح مقدماتی، پیشرفته، نقد اشعار)
مدرس: دکتر حسنا محمدزاده
برای مشاهده ویوئو روی عکس کلیک کنید
سرفصل دوره ها:
سطح مقدماتی: آشنایی با فرم، زبان، موسیقی و خیال در شعر
سطح پیشرفته: زیباییشناسی شعر، تکنیکهای تصویرپردازی، گونههای نوآوری در زبان، جهانبینی و اندیشه
نقد اشعار: نقد شعر و طرح مباحث کاربردی آموزشی بر مبنای اشعار هنرجویان
راههای ارتباطی برای ثبت نام:
شماره تماس: 09210720236
info@naderacademy.ir
https://naderacademy.ir
در کتابی خواندم که یکی از چهرههای معروف ادب فارسی که بی گمان در انحطاط شعر همعصرانش سهم بزرگی داشته، «عنصری» است. او یکی از ضعیفترین گویندگانی است که معروف است به نداشتن دید شعری و تجربۀ حسی و عدم استطاعت بر خلق تصاویر شعری نو و در سراسر دیوان او یک تصویر تازه نمیتوان یافت؛ اما شهرت بیش از حد عنصری به استادی مسلم شعر (که حتما از کانالهای دیگری به این شهرت و قدرت رسیده بودهاست) سبب شدهاست که بسیاری از اهل ادب به اشتباه بیفتند و تصورشان نسبت به شعر دگرگون شود و همه جا سرمشق شاعری، راه و رسم عنصری معرفی شود. (شفیعی کدکنی، 1396: 526).
بی آنکه بخواهم یاد برخی شاعران هندیواره نویس روزگار خودمان افتادم که خبر صفهای طولانی فروش کتابهایشان، گوش به گوش میچرخد. آنها که شعر شناسند میدانند که در سراسر کتاب این حضرات یک تصویر یا یک اندیشۀ منحصر به خود شاعر نمی توان یافت. شعر معناگرایی که معنایش را از قرن ده و یازده بگیرد به درد همان قرن ده و یازده میخورد، حتی اگر زبانش نو باشد. شعر عارفانهنمایی که در هنرمندانهترین حالتش در همان می و ساقی و سجادهای که «حافظ» بارها از آن کار کشیده ماندهاست، برای دنیای امروز و انسان امروز چه خواهد داشت؟
من از جوانهایی که شعر شناس نیستند و در شعر گذشتگان مطالعهای ندارند و این کپیهای دست چندم را وحی منزل میپندارند توقعی ندارم. تعجب من از اساتید دانشگاهی است که اگرچه برخیشان در شعر معاصر، مطالعه و شناخت چندانی ندارند، اما لااقل شعر کهن را خوب میشناسند؛ پس چگونه نام این حضرات را در صدر تحقیقات دانشجویانشان قرار دادهاند؟! شاید امروز به عمق فاجعه پی نبریم اما قطعا آیندگان خواهند گفت که قدرتهای نامشروع عدهای مقلد شاعرنما، چه جوانانی را که به انحطاط شعری نکشاند و چه ابتذالی را که در شعر این روزگار رقم نزد.
حسنا محمدزاده- 24 خرداد 1401
بیست و سومین شماره دوماهنامۀ ادبی چامه منتشر شد (اردیبهشت و خرداد 1401)
«نگاهی به شعر و برخی تئوری های رضا براهنی» عنوان مطلبی است به قلم «حسنا محمدزاده» که میتوانید در این شماره مجله چامه بخوانید.
به نقل از کاشان سلام: به گزارش روابط عمومی سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری کاشان، در شب شعر «بیتهای منتظر» که با حضور سید محمد جواد شرافت، شعرا و ادبا و اعضای انجمنهای ادبی برگزار شد از برگزیدگان فراخوان «بیت های منتظر» با موضوع مهدویت و انتظار با هدا جوایز و لوح تقدیر، تجلیل به عمل آمد.
در این محفل علیرضا رجبعلیزاده، داود رحیمی و سجاد آقایی قمصری که از سوی هیأت داوران (متشکل از حسین باغشیخی، حسنا محمدزاده و محمود شریفی) به عنوان نفرات برتر انتخاب و معرفی شده بودند، لوح تقدیر و جوایز خود را دریافت کردند.
فرخوان شعر «بیتهای منتظر» با هدف پویایی شعر انتظار و سرودن اشعار با موضوع مهدویت و انتظار فرج منتشر شده بود.
مقاله پژوهشی «بن مایه های فکری اثرگذار در شعر حکیم سنایی غزنوی»
چاپ شده در فصلنامه «نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون» / اسفندماه 1400
مقالۀ پژوهشی «بررسی تطبیقی مؤلفههای مکتب وقوع در غزل های وحشی بافقی و محمدعلی بهمنی» چاپ شده در مجلۀ «پژوهشهای ادبی و بلاغی» دانشگاه پیام نور تهران اسفندماه 1400
برای دانلود و مطالعه مقاله کلیک کنید
حتما داستان «لباس جدید پادشاه» اثر «هانس کریستین اندرسن» نویسندۀ دانمارکی را خوانده اید. ماجرا از این قرار است که پادشاهی به خیاط ها سفارش لباس متفاوت و فاخر می دهد. دو خیاط شیاد از موقعیت سوء استفاده می کنند و می گویند ما متفاوت ترین و زیباترین لباس را می دوزیم، اما آدم های احمق نمی توانند آن را ببینند. شاه و وزیر و درباریان از ترس اینکه انگ احمق بودن بخورند، خودشان را به آن راه میزنند و از زیبایی لباس ندیده و نبوده تعریف میکنند و به این واسطه، شاه عریان راهی شهر میشود.
حکایت بسیاری از شعرها و کتابهای روزگار ما،شده حکایت «لباس جدید پادشاه».
می گویند خوب است، لابد خوب است که می گویند و لابد اگر بپرسیم خوبی اش کجاست؟ می گویند تو احمقی و نمی بینی. حالا باید پرسید با کدام چشم بصیرت روشن شده در درونتان، خوبی ها و زیبایی های نداشته را دیده اید که ما نمی توانیم ببینیم.
حسنا محمدزاده- 20 اسفندماه 1400
غم، زمانی که به من دل بسپاری بد نیست
غصه وقتی تو مرا دوست بداری بد نیست
خُم سربستهی من! منتظرم بازشوی
به هوایت همهی عمر خماری بد نیست
نگران شب و شوریدگی خانه نباش!
حال بغض من و این چند قناری بد نیست
پیش آیینه که از باغچه پاییزتر است
دلخوشی با رژلبهای اناری بد نیست
دست خالی نفرستش به هواداری من
بوسهای روی لب باد بکاری بد نیست
چشم دلتنگ مرا گاه به خوابت ببری
یا در آغوش نگاهت بفشاری بد نیست
خبری، درد دلی، راز مگویی... چیزی
نامهای هم به هوایم بنگاری بد نیست
ارائه شده در سومین کنفرانس بین المللی مطالعات زبان و ادبیات/ اسفندماه
1399
دانلود و مطالعه مقاله از طریق لینک زیر:
خودت را تماشا کن مجموعه 8 جلدی گزیده متون عرفانی ادبیات فارسی است که از سوی نشر گویا منتشر شده است.
اسرارالتوحید، اوصاف الاشراف، معراج السعاده، رساله قشیریه، فیه ما فیه، کیمیای سعادت، مرصادالعباد و مقالات شمس عناوین هشت کتاب عرفانی است که گزیده متون آن به همراه شرح و زندگینامه و مقدمه برای نسل جوان انتشار یافته است.
حسنا محمدزاده گزینش و شرح مرصاد العباد را به عهده داشته است.
این کتاب از طریق سایت ایران کتاب و سایر سایت های عرضه پستی کتاب قابل سفارش است.
در همهمهها گم شدم از تیررس تو
ای زندگیام بسته به هرم نفس تو!
قیچی شده بالم تو بگو از که بنالم؟!
قسمت شده هرگز نپرم از قفس تو
از وسعت تنهاییام آنقدر بگویم
تنها کس من بودی و من هیچ کس تو
شام شب و صبحانهی من بوده، نبودت
کی میرود از روی لبم طعم گس تو؟
شرمندهام از مورچههایت فقط ای مرگ!
از من چه به جا مانده برای هوس تو؟
من منتظرم، منتظر لحظهی رفتن
دنیا چه قدر مانده به بانگ جرس تو!؟
بس حلقه زدم بر در و حرفی نشنیدم
من هیچکسام یا که در این خانه کسی نیست
بیدل
بیا از خیر من بگذر که شهری زلزلهخیزم
که دائم با گسلهای دلِ تنگم گلاویزم
بیا از خیر من بگذر که رستاخیز اندوهم
که شبها اسکلتهای جنون را برمیانگیزم
که من معشوقهی یک ایل مردِ نیمهویرانم
که من معشوقهی یک ایل مردِ نیمهچنگیزم
مرا در خمرهاش انداخت روزی دائمالخمری
اگر حالا مِیام در استکانهای تو میریزم
به عقد خود درآوردهست لبخند تو روحم را
اگرچه همسرِ آیینه و دریا و پاییزم
سکوتم خیس شد، سقف خیالم خیس، حالم خیس
تو سرمیرفتی از بیخوابیِ چشمان لبریزم
تمامم کن که بیساعتترین روز خدا هستم
بپرهیز از من و بگذار از عشقت بپرهیزم
برآورید سر از خاک دانههای عزیز!
نشان دهید خدا را نشانههای عزیز!
خزان وزیده و تاراج کرده مزرعه را
قسم به جیب تهیتان خزانههای عزیز!
چقدر قحطی مردانگیست در کوچه
جنین مرده نزایید خانههای عزیز!
امان دهید به گنجشکهای مستأجر
در این گرانی بیرحم لانههای عزیز!
به این زمانهی ژولیده و شب پرپشت
دوباره نظم ببخشید شانههای عزیز!
به یاری من و چشمان سرکشم بروید
برای هقهق امشب، بهانههای عزیز!
حالا تو مراد منی و شعر، مریدت
حالا نفسی میشود آیا نکشیدت؟!
هر بار گره خورد نگاهت به نگاهم
یک چشم به حرف آمد و یک چشم شنیدت
دلبستگی ساقهی خشکیده و ریشهست
دل بستن انگشت من و موی سپیدت
بیعطر تنت سخت پریشانم و ای کاش
میشد کمی از حجرهی عطار خریدت
ای شانهی تو خانهترین خانهی ممکن!
سرمستم و در دست من افتاده کلیدت
دل را به تنم میکنم و با تو میآیم
پیراهن بخت است الهی به امیدت!
حسنا محمدزاده
چهار ماهی زخمی اسیر حوض بلور
چهار ماهی برگشته از لب ساطور
چهار تکهی من چارگوشهی خانه
چهار آینهاند و در اوج قحطی نور
نشاندهاند تو را در گلوی آینهها
نشاندهاند مرا در چهار نقطه ی کور
کشیدی از رگ و پیهای من به سمت خودت
چقدر جادهی بیانتهای صعبالعبور
هزار بار مرا بردهاست تا دم در
صدای پای تو از کوچهی خیالی دور
شبی که بال درآوردهبود لبهایم
نشست روی صدایت پرندهای مغرور
صداقت و هیجان و امید و عشق مناند
چهار دختر بیادعای زنده به گور
قصد مرا کردی و لی مقصود یادت رفت
او را که قلبش زادگاهت بود یادت رفت
یک عمر معبد ساختی از شانههای من
اما نمیدانم چرا معبود یادت رفت
در شهر پرآوازهام - در مردمکهایم -
کم بودی و جبران این کمبود یادت رفت
ذهنت شبستانی پر از زنهای خوشبخت است
حق داشتی تنهاییام را زود یادت رفت
خاموش میکردی دلم را بعد میرفتی
این گردسوز کهنهی پر دود یادت رفت
پیشانیام دلتنگ لبهای تو بود اما
هنگام رفتن بوسهی بدرود یادت رفت
فکر میکردم خدا را میپرستی لااقل
بر نمیگردی از آن عهدی که بستی لااقل
گرچه دنیا رنگرزخانه شده این روزها
فکر میکردم که تو یکرنگ هستی لااقل
بی تفاوت بودنت خرد و خمیرم کردهاست
کاش با حرفی دلم را می شکستی لااقل
مهربانی نه، نوازش نه، نگاه گرم نه
صندلی خالیست پیشم مینشستی لااقل
آینه زنگار بسته شمعدان بیحوصلهست
میکشیدی بر سر این خانه دستی لااقل
با توام، تنها دلیل دل به دنیا بستنم!
وقت رفتن بندها را می گسستی لااقل
یکی یک دانه
از وجودم، عشق میگیرد شراب خانگی
نسبتی داریم پاییز و من و دیوانگی
برگریزان نگاهت مرگریزان من است
میکشی روح مرا را تا سرحد ویرانگی
ذلهام کردهست عکس بیپناهت کنج قاب
هرچه نزدیکش میآیم میکند بیگانگی
غم تمام روز دور سینهام پر میزند
یک کلاغ خیره و اینقدر سرسختانگی؟!
تا کسی در کوچه نام کوچکت را میبرد
بیقراری در صدایم می کند پرچانگی
روی کیک خاطراتم شمع روشن کردهاند
شانهام را میشکافد لذت پروانگی
ای انار سرخ باقیمانده روی شاخههام!
تا ابد خوش باش با حس یکی یک دانگی
فراری دادهام از کوچهی پشتی جنونم را
به هم میریزد اما دیدنت ترکیب خونم را
نگاهی بیتفاوت میکنم هرگز نمیفهمی
تماشایت بریده دست زنهای درونم را
دلم را سرزمینی بعد آتشبس تصور کن
که رونق داده یادت تاج و تخت سرنگونم را
تو تنها خاک موعودی که بوی امنیت دارد
تو سکنی دادهای در شاهرگهایت قشونم را
دو معمار زبردستند لبهایت که با حرفی
مرمت میکنی ویرانی سقف و ستونم را
اگر یک جمله میگفتی، اگر یک "دوستت دارم"...
صدایت پاک میکرد اشکهای بدشگونم را
عروسکهای کوکی میشناسندم، تو هم گاهی
بپرس از کودک روحت مرا و چند و چونم را
اگر اینبار سالم برنگشتم از دل آتش
به پا کن در سکوت چشمهایت سووَشونم را
سگرمههای خیابان همیشه درهم بود
که رد پای تو در داستان من کم بود
من و صدای تو سنگ صبور هم بودیم
تمام روز سرش روی زانوانم بود
به ریشههای صدای تو تیشه میزد باد
برای دیدن ویرانیام مصمم بود
دهان بستهی من روی خاک میافتاد
پر از صدای تو بود و چقدر مبهم بود
چقدر قلب مرا میفشرد در مشتش
چقدر نبض صدای تو نامنظم بود
طناب بسته به دور دهان پنجرهها
فشرده میشد و جانم به قدر یک دم بود
قبولدارم حق با غذای سوخته است
قبول داری دلتنگیام جهنم بود؟
همیشه عاشق اویم که خون و پوست نداشت
فقط برای بهشت دل من آدم بود
شبی که فاتحهی بودن مرا خواندند
هنوز حلقهی بیمهری تو دستم بود
گفتی: چه خبر؟ لالشوم جز غم نان هیچ
جز سیری بیقاعدهی سفرهی خان هیچ
گفتی چه خبر؟ آه گرانتر شده لبخند
نفروخته تاریخ به ارزانی جان هیچ
دیگر خبری تلختر از اینکه دل و دین
در مشت ندارند به جز چند قران، هیچ؟
رد میشوم از راستهی شعر فروشان
دکان به دکان نیست به غیر از خفقان هیچ
دنیا زن جورابفروش است و ندارد
همقیمت یک جفت نگاه نگران هیچ
گردن بزنید آخر این شعر لبم را
تا از شب و تاراج نیارد به زبان هیچ
من عازم آنسوی زمستانم و دنیا
بستهست برای سفرم یک چمدان هیچ