قلب قلم (وبسایت حسنا محمدزاده)

شعر و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم (وبسایت حسنا محمدزاده)

شعر و نقد ادبی - حسنا محمدزاده

قلب قلم (وبسایت حسنا محمدزاده)

حسنا محمدزاده - شاعر

کتاب ها :
1. هنوز قلب قلم درد می کند ... برگرد ! ( آرام دل )
2.عشق های بی حواس ( فصل پنجم )
3. خورشیدهای توأمان (آرام دل )
4. یک مشت آسمان ( فصل پنجم )
5.سربه مهر ( جمهوری)
6.جوهر جان ( هزاره ققنوس)
7. زیر هر واژه آتشفشان است (سوره مهر)
8.قفس تنگی (شهرستان ادب)
9. پری روز (شهرستان ادب)
10. سرمشق(هزاره ققنوس)
11. گزیده مرصاد العباد (نشر گویا)
12. زن آتش (نشر ایهام)

نویسندگان

۳۵۸ مطلب توسط «حسنا محمدزاده» ثبت شده است

حال خراب

 

تا کی بدوم سوی سرابی که تو باشی ؟

شب‌ها بپرم از دل ِخوابی که تو باشی

 

جا داد خدا در صدف سینه‌‌ام آرام

با دست خودش گوهر‌نابی که تو باشی

 

آن عمرِ هدر رفته به یک لحظه نیرزد

یک لحظه از این حال‌خرابی که تو باشی

 

من لب نزدم  بر لب جامت که همیشه

مستم کند از بوی شرابی که تو باشی

 

قلبم گل‌سرخی‌ ست که می‌خواست بجوشد

هرروز در آن دیگ گلابی که تو باشی

 

از سوختن ِ بی تو نباید بهراسم

هم‌سنگ بهشت است عذابی که تو باشی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 15 November 15 ، 22:44
حسنا محمدزاده

حسنا محمدزاده: اشعار صفارزاده حنجره‌ای برای فریادهای فروخورده است


به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، حسنا محمدزاده کاشانی از شاعران کشورمان درخصوص شخصیت علمی، ادبی و پژوهشی طاهره صفارزاده گفت: طاهره صفار زاده شاعری است که شعر، شور و شعور را به هم آمیخته و با بزرگ ترین امتیازش که تعهد در سرودن است، توانسته اشعارش به حنجره ای برای فریادهای فروخورده و صداهای خاموش مبدل سازد.

محمدزاده با اشاره به اینکه صفارزاده با تکیه بر پشتوانه علمی اش توانسته قرآن را به سه زبان زنده دنیا ترجمه کند، ادامه داد: بانو صفارزاده انسی دیرینه با مفاهیم و آموزه های قرآنی داشته است. مسلما انعکاس آن نور عظیم، در آثارش قابل مشاهده بوده؛ اشعاری که سروده  به عنوان زبان جامعه،  در ارتباط مستقیم با قلب و روح مخاطب بوده است.

این شاعر کشورمان با اشاره به اینکه  شخصیت طاهره صفارزاده را می توان در ابعاد علمی، اجتماعی و هنری مورد ارزیابی قرارداد، افزود: در بعد علمی می توان به سوابق دانشگاهی و فعالیت‌های علمی صفارزاده اشاره کرد و از ایشان در این رهگذار آثار زیادی به زبان های انگلیسی و فارسی بر جای مانده است.

وی در ادامه درخصوص ابعاد اجتماعی این بانوی خردمند، به مبارزات و روحیه مبارزه طلبی او اشاره کرد و بیان داشت : روحیه مبارزه طلبی در جای جای اشعار وی مشاهده می شود ما می بینیم همدلی او با کودکان فلسطینی به کرات در اشعارش دیده می شود.

شاعر مجموعه شعر «هنوز قلب قلم درد می کند ... برگرد!» با اشاره به اینکه صفارزاده همانند علامه اقبال لاهوری شاعری را مسند انسان سازی و اصلاح گری جامعه می داند، بیان داشت : صفارزاده معتقد است که شعر، اندیشه است و عاطفه و احساس یک بخش جزئی در شعر به شمار می آید. وی معتقد بود که شاعر باید مسئولانه اندیشه کند. او شاعری را همچون علامه اقبال لاهوری مسند انسان سازی و «اصلاح گری» می داند و به شاعر به عنوان یک «مصلح اجتماعی» نگاه می کند. از همین رو در اکثر شعرهای او توجه به آموزه های اخلاقی ـ دینی مشهود است.

این شاعر ادامه داد: چنانچه سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد و طاهره صفارزاده را سه تن از زنان شاعر پیشرو معاصر بشناسیم، صفارزاده آن شاعری است که بیش از دیگران، شعر اجتماعی را در میان این سه شاعر نمایندگی کرد.

وی در ادامه، کتاب «طنین در دلتا» را از مهم ترین آثار ادبی وی ذکر کرد و گفت: ازمهم ترین آثار وی به لحاظ ادبی، شاید بتوان به کتاب «طنین در دلتا» را نام برد. در این کتاب، ایده‌های کاملاً نو و قالب‌شکنانه دیده می شود. مجموعه اشعار صفارزاده در کتاب «طنین در دلتا» ادامه تجربه ای است که او با شعر معروف «کودک قرن» آغاز کرده است. «کودک قرن» شعری اجتماعی است که شاعر در آن با بیانی کودک این قرن را کودکی مادر گم کرده توصیف کرده است.

محمدزاده از مهم ترین ویژگی های شعری طاهره صفارزاده را صلح طلبی، عشق و شهادت خواهی ذکر کرد و گفت: مسلما اولین چیزی که در تعالی و رشد جامعه‌ ما تأثیر مثبتی می تواند داشته باشد، شعری است که مضمون داشته باشد، با جامعه حرف بزند و جامعه به فراخور حالش از آن بهره مند شود. چنانچه یک سطر  شعر می تواند انسان را به اندازه یک کتاب راهنمایی ‌کند.

وی در ادامه در خصوص ویژگی های شعری طاهره صفارزاده افزود: شعری که نه تنها زبان جامعه بوده، بلکه پابه پای زمان، حرکتی پویا داشته است. با نگاهى ریزبینانه و موشکافانه در آثارش می توان فهمید که چینش کلمات با قدرت زیادی تحت تاثیر روحیه مذهبی و عرفانی شاعر بوده است.

وی در ادامه با اشاره به اینکه با تعمق در آثار مرحوم صفارزاده سادگى زبان شعری و جسارت وی را می توان پی برد، ادامه داد: سادگى زبان شعری وی، زمینه اى شده تا این هنرمند فقید به راحتى بتواند در شعرهایش به اندیشه دست یابد و آرام آرام شعر او از کلام یک شاعر احساساتى فاصله بگیرد آنجاست که «من» شاعر دیگر یک «من شخصی» نیست و به «من اجتماعی» بدل می شود. در شعر صفارزاده کمتر می‌توان نشانه‌ای از تجربه‌ای شخصی یافت.

وی در ادامه این مطلب گفت: شعر او همواره زبان گویای یک جمعیت و بیان‌کننده‌ تجربه‌ای غیرِشخصی است و در عین حال بازتاب موقعیتی جهان‌سومی که در آن سایه‌ای از استعمار را می‌توان تا پایان مشاهده کرد. مهم ترین نشانه ای که تعهد را در چینش واژه های صفارزاده فریاد می زند پرداختن به دغدغه های عدالت خواهی و انقلاب گری ست.

محمدزاده کاشانی با اشاره به اینکه مهم ترین و درخشان ترین مفاهیم شعری طاهره صفارزاده عشق، آزادی و شهادت بوده، ادامه داد: صفارزاده از آن شاعرانی است که با شعرهای خویش، با خودباختگی جنگید و نشان داد که در عمق جریان های اجتماعی حرکت می کند؛ به طوری که مفاهیم عشق، آزادی و شهادت از درخشان ترین مفاهیم شعرهای او هستند.

وی در ادامه گفت: مرحوم صفارزاده شخصیت های شعرش را معمولا از میان شخصیت های انقلابی انتخاب می کند؛ مثلاً از میان پیامبران بیشتر از ابراهیم بت شکن و از بین اسطوره های ملی بیشتر از کاوه آهنگر که یک فرد انقلابی است، سخن می گوید.

شاعر کتاب «عشق های بی حواس» در پایان مطالبش از دیگر ویژگی شعری صفارزاده به صدایی منحصر به فرد و پیامی تفکر انگیز اشاره کرد و گفت: شعر او بیان کننده مضامین انتقادی ملتش و دیگر ملت ها بوده است. ابتکار، قدرت تخیل، تفکر عمیق، آگاهی اجتماعی و بالاتر از همه شهامت و صداقت وی در برخورد با موضوعات از بارزترین ویژگی های شعر اوست.

مراسم اختتامیه سومین جایزه علمی – ادبی طاهره صفارزاده روز سه شنبه 19 آبان ماه ساعت 15 در تالار سوره حوزه هنری برگزار خواهد شد.

حسنا محمدزاده در دهم مهرماه سال 1361در کاشان و در خانواده‌ای فرهنگی و مذهبی دیده به جهان گشود. رشد و پرورش وی در چنین فضایی سبب شد که در همان اوان کودکی عشق به اهل بیت(ع) در وجودش ریشه بدواند و از همان آغاز با کتاب و کتاب‌خوانی مأنوس شود. اولین زمزمه های شاعری او به زمان تحصیل در مقطع راهنمایی برمی‌گردد و اولین محفل ادبی که به طور جدی در آن شرکت کرده انجمن سخن کاشان در سال 84 بوده است.

او در سال 86 برای اولین بار سطح شعرش را با شرکت در جشنواره‌های ملی آزمود و در کنگره سراسری شعر دفاع مقدس برگزیده شد. شعرهای حسنا محمدزاده تاکنون به صورت پراکنده در روزنامه ها و مجلات و کتاب های گرد‌آوری شده متعددی انتشار یافته و در بسیاری از همایش‌های ملی و بین‌المللی حائز رتبه‌ اول شده اند و تا به حال در همایش ها و جشنواره های مختلف ادبی – علمی موفقیت هایی را کسب نموده که می توان به: رتبه اول جشنواره شعر دفاع مقدس، رتبه اول جشنواره شعر عاشورایی، رتبه اول جشنواره ملی یار و یادگار، رتبه اول جشنواره سراسری نفس، رتبه اول جشنواره ملی راهیان نور، رتبه اول جشنواره سراسری آخرین امید رتبه به اول کنگره بین المللی آخرین منجی، رتبه اول جشنواره بین المللی قرآنی آیات، رتبه اول جشنواره ملی خلیج فارس و ده ها رتبه دیگر را می توان نام برد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 November 15 ، 16:19
حسنا محمدزاده

 




رسم سفر

 

پیش از این ، رفتن فقط رسم مسافرها نبود
تا همیشه کوچه گردی سهم عابرها نبود

 

سال های سال در جغرافیای سینه ام
سرزمینی جز تو در فکر مهاجرها نبود

 

ایل مان برگشت از قشلاق کاغذها ولی
نامه ای با خط تو در بار قاطرها نبود

 

سوختم هر روز ؛ تا آنجا که یادم مانده است-
هیچ کس یاد ِ دل ِ آشفته خاطرها نبود

 

قهر کن ! باشد ، قلم پادرمیانی می کند
گرچه قبلا قهر در قاموس شاعرها نبود

 

من خدا را باختم پای تو ؛ فکرش را بکن !
یک نفر هم کیش من مابین کافر ها نبود

 

آب و ریحان پشت پای چشم هایت ریختم
بر نگشتن از سفر ، رسم مسافرها نبود

 

 

دکلمه غزل رسم سفر :

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 October 15 ، 23:25
حسنا محمدزاده

 

 

اسب‌های بی‌سوار

 

نمی‌دانم چرا افتاد در دستم انار تو

چگونه دانه‌هایم ریخت پای شاخسار تو

 

مجابم کن ... بدانم! کی شدم آن دشت بی‌تابی

که می‌تازند درمن اسب‌های بی‌سوار تو؟

 

به نارنج و به باد مشرقی حساسیت دارم

به هرعطری که دل را می‌کشد سوی دیار تو

 

چه می‌کردی اگر یک روز دنیا مال ما می شد!؟

تمام جاده‌ها این‌سو و من آن‌سو کنار تو

 

بیا روراست باش و گفتنی‌ها را بگو با من

که دلگیرم هنوز از جمله‌های درد دار تو

 

به پرحرفی نیازی نیست ، می‌دانم که می‌دانی

زمستان مانده در تقویم روحم تا بهار تو

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 04 October 15 ، 18:54
حسنا محمدزاده
یادداشت مرا به کتاب " آواز بی برگی " سروده یاسر مهر آبادی بخوانید در :



حسنا محمدزاده
موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 August 15 ، 19:42
حسنا محمدزاده
موافقین ۰ مخالفین ۰ 20 July 15 ، 19:52
حسنا محمدزاده

 
سومین جلسه از سلسله جلسات نقد کتاب با نقد و بررسی کتاب"سر به مهر" اثر خانم حسنا محمد زاده از شعرای آیینی ، با حضور مرتضی امیری اسفندقه ، سید مهدی حسینی و جمعی از شعرای آیینی عصر دوشنبه در مجمع شاعران اهل بیت(ع) برگزار شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ 20 March 15 ، 20:36
حسنا محمدزاده


نشست نقد و بررسی کتاب سربه مهر


با حضور :

مرتضی امیری اسفندقه

سید مهدی حسینی



دوشنبه 18 اسفند ساعت 15:30

آدرس : تهران خیابان آزادی خیابان حبیب الله خیابان حبیب زادگان پلاک 6

موافقین ۰ مخالفین ۰ 16 February 15 ، 20:21
حسنا محمدزاده
موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 December 14 ، 20:28
حسنا محمدزاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 December 14 ، 03:27
حسنا محمدزاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 September 14 ، 02:54
حسنا محمدزاده


عزیز دلی هنوز ...


طاووس زخم خورده ی من ، غافلی هنوز !؟
دنبال دانه های اسیر گِلی هنوز !؟


دنیا کنار آمده با مرگ رنگ ها
درگیر ِ راه حل همان مشکلی هنوز!؟


از حال من نپرس که دیوانه تر شدم
از حال و روز تو چه خبر ؟ عاقلی هنوز!؟


این ماه هم تمام شد اما هلال نه ...
در چشم های مِه زده ام کاملی هنوز


با تخته پاره ها به توافق رسیده ام
من جزر و مدم و تو همان ساحلی هنوز


من ماضی بعیدم و گم ، بین جمله هات
اما تو در مضارع من ، فاعلی هنوز


بیدار مانده ام که تو را مثنوی کنم
آسوده تر بخواب ! عزیز دلی هنوز

موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 July 14 ، 20:44
حسنا محمدزاده

 


دریا...


حس کرده‌ای ؟ دریا نگاه ِ مبهمی دارد

در چشم‌های سرد و آرامش غمی دارد

 

راز دلش را جز به مرجان‌ها نمی‌گوید

شاید در آن اعماق ، گوش ِ مَحرمی دارد

 

هر روز بی تابانه دنبال تو می‌گردد

از قایق و پاروی تو سهم کمی دارد

 

دریا زنی با گیسوان موج درموج است

با ماهیان تشنه حس درهمی دارد

 

صیادهای گیج بندر می‌شناسندش

مویش سپیدی می‌زند پشت خمی دارد

 

وقتی تمام لحظه‌ها را با تو قسمت کرد

باید بفهمی با خیالت عالمی دارد

 

باید بفهمی بی تو می‌میرد ؛ مگر این قو

غیر از تو روی ِ زخم بالش مرهمی دارد؟!

 

آغوش تو امواج را آرام خواهد کرد

ساحل همیشه شانه‌های محکمی دارد

موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 June 14 ، 20:55
حسنا محمدزاده


 

برای اسدالله الغالب «ع»                       

 

در زمین افتاده حتما اتفاق بی نظیری

آفتابی گرم دارد می دمد بر سردسیری

 

آسمان با وسعت جغرافیای ابرهایش

می شود یک تکه  آن هم وصله ی کفش امیری

 

میخکوب ِ خاک های سرد خواهد شد سیاهی

هر طرف با نعل های اسب تازان دلیری

 

من زمینم ؛ آنکه می بافد برای تخت شاهش

سال های سال با دستِ ورم کرده حصیری

 

در هوای شانه هایم باد خرما می تکاند 

نیمه شب ها می برد پای مرا با خود ، مسیری

 

من نمازم ...آنقدر گرم نیاز سجده ها که -

ذکرها از پای تب دارم در آوردند تیری

 

من رکوعم ... مانده ام خم پای دستی آسمانی

آنکه انگشتر می آراید به انگشت فقیری

 

هر چه دل در سینه دارد خاک ، می افتد به پایش

تا سراپا می شود از پشته ی دل ها سریری

 

می رود بالا به پایی ، می رود بالا به دستی

می خورد پای تمام چشم ها مُهرِ غدیری

 

دیده بودی نخل سرگردان ! که دریایی بریزد ؟

شب به شب با هر نفس در چاه بی تاب کویری

 

آنکه فریاد است – روزی- چاره ای جز این ندارد

خانه را پر کرده باشد از سکوت ناگزیری

 

وای از آن قدری که دست عرش را لرزانده در خود

کاسه ای افتاده و روی زمین پاشیده شیری

 

وای از آن قدری که اشکش رفته تا پای فرات و ...

از لب سوزنده ی نی ها بر آورده نفیری

 

موج دارد می زند آکنده از شور و هیاهو

جای جای سینه ها دریای خشکی ناپذیری

 

یا علی گفتند لب ها با همان لحن قدیمی

هر زمان بر کار عاشق پیشه ها افتاد ، گیری

موافقین ۰ مخالفین ۰ 01 June 14 ، 00:14
حسنا محمدزاده

 

خانه تکانی

 

وقتی بیایی سینه را ، خانه تکانی می کنم

رنگ تمام پرده‌ها را آسمانی می کنم

 

وقتی بیایی روز و شب چون کودکان نو سخن

با ذوق ،  در دنیای تو شیرین زبانی می کنم

 

آنقدر خیره مانده‌ام بر عکس‌های کهنه‌ات

انگار دارم قاب‌ها را هم روانی می کنم

 

من با تمام واژه‌ها اتمام حجت کرده ام

شعر تو را ، شور تو را ، روزی جهانی می‌کنم

 

یک جای دنیا – شعر- با هم آشتی‌مان می دهد

آنوقت هر شب در کنارت شعر خوانی می کنم

 

دیگر چه فرقی می کند من پیر باشم یا جوان؟!

وقتی تو باشی تا ته دنیا  جوانی می کنم

موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 May 14 ، 01:20
حسنا محمدزاده


 

راهی شده تا نا متناهی شده باشد

تا شامل الطاف الهی شده باشد

 

یک شعر ِ شناور شده در آب ، که می خواست

در برکه ی دستان تو ماهی شده باشد

 

شعری که کبوتر شد و از کوه سفر کرد

تا جلد ِ دو تا کاغذ کاهی شده باشد

 

می خواست بگوید که چه آمد به سر ِرود

تا رفت به دنبال تو راهی شده باشد

 

توفان ِ ملخ بر سر ِ جالیز فرو ریخت

آنقدر که دِه ، غرق سیاهی شده باشد

 

گفتند می آیی شبی از دورترین خواب

وقتی که زمین ، مسخ ِ تباهی شده باشد

 

باید بپرد سوی تو این کفتر ِ بی خواب

هر چند که آواره و چاهی شده باشد





موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 April 14 ، 00:07
حسنا محمدزاده

 

من ماندم و شب زنده داری ها پس از تو

با خستگی ها و خماری ها پس از تو

 

قفل قفس  باز است اما شوق پرواز

حل می شود در بی قراری ها پس از تو

 

باید کلاغان تخم بگذارند هر روز

در بُهت ِچشمان قناری ها پس از تو

 

عهدی کهن بستند تا با هم بمانند

چشم من و چشم انتظاری ها پس از تو

 

من می توانم شاعری از سنگ باشم

در مستی آیینه کاری ها پس از تو

 

آیینه با من حرف هایی تلخ دارد

بین تمام یادگاری ها پس از تو

 

برگرد بی من ! مرد ِ این میدان نبودی

سَر می کنم با بردباری ها پس از تو


پ ن : با تشکر از آقای ابوالفضل صادقی برای طراحی این شعر

موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 April 14 ، 01:27
حسنا محمدزاده

 


 

تب سیب و ... دل حوایی و غم های بی تو

چه ها آمد به حال و روز آدم های بی تو ؟

 

پرِ زهرند و دیگر چشم دنیا بین ندارند

تمام جام های خالی و جم های بی تو

 

به نام عشق ، جوشیدن گرفتی از رگ خاک

وگرنه خشک می ماندند زمزم های بی تو

 

دم ِ عیسایی ات را بر ندار از روی عالم !

که می خشکند پای آب ، مریم های بی تو

 

پر از زخم دهان واکرده شد لب های دنیا

نمی بخشند اثر بر درد ، مرهم های بی تو

 

خودت بودی که چون خون ریختی بر صورت دهر

به غیر از این چه می ماند از مُحرّم های بی تو ؟!

 

به آتش راضی ام تا پای جان وقتی تو باشی

چه می آید به روزم در جهنم های بی تو ؟؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ 19 April 14 ، 01:12
حسنا محمدزاده

 

حس میکنمت در دلِ رگ های تنم باز

با روح تو در آینه ی یک بدنم باز

 

پروانگی ام را همه جا جشن بگیرید

تا پیله ای از درد بر این تن نتنم باز 

 

انگار تو بودم همه ی دیشب و دیروز

امروز ولی خالی یک پیرهنم باز

 

چوپان شدنم واسطه ای شد که بپیچی

با ناله ی هر نی لبکی در دهنم باز

 

یک عمر مرا سنگ زدند و نپریدم

گنجشک دل آزرده ی این نارونم باز

 

راضی به همین سوختنم ، بی که بجنگم

هم سفره ی دلتنگی هیزم شکنم باز

 

دیوانه سر کوچه می آید به هوایی

ای لنگه در ِ واشده ی خانه ! ... منم باز

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 April 14 ، 20:33
حسنا محمدزاده


 

 

                      برای گل سرسبد هستی «عج»

 

چقدر مانده که هنگام جزر و مد بشود ؟

که ماه گم شده در آسمان رصد بشود

 

چقدر مانده که هر شانه ات چنان کوهی

مقابل شب و طغیان رود سد بشود ؟!

 

که داستان ِ به کنعان رسیدن یوسف

به عطر پیرهنی کهنه مستند بشود

 

برای خانه ی دل های رو به ویرانی

شناسنامه ی تو آخرین سند بشود

 

هنوز رد تبر روی شاخه ها مانده ست

بهار حوصله کن ! سوز برف رد بشود

 

می آید آنکه قرار است در مشام زمین

شمیم دلکش گل های سرسبد بشود

 

خدا رقم نزند – عاشقی  – در این میدان

دونده ای که به پایان نمی رسد بشود

موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 March 14 ، 00:10
حسنا محمدزاده


 

حَبلُ الوریدِ عالم و حَبلُ المَتین : حسین

سررشته ی امید ِ زمان و زمین : حسین

 

دریای خلقت از ازل افتاد در خروش

تا فاطمه صدف شد و دُرّ ثمین : حسین

 

توحید از نگاه ِ نبی  بر دو محور است :

"اِیّـــاکَ نَعبُـــد..." است علی  ،" ...نستعین ": حسین

 

لبریـــز کرده اند سبوهـــای تشنــه را

معجون ِ صبر وغیرت و شهد ِ یقین : حسین

 

دنیا چنان گلوی ِ به تاراج رفته ای ست

فریادِ زخم خورده ی " هَل مِن مَعین ":حسین

 

لبّـــیک یا شهیــــــد بگویید شــــاهدان !

با حج شده ست ذره به ذره  عجین ، حسین

 

کعبه طواف می کند از دور ، دُور ِ او

قبله نمای عزت ِ دنیا و دین : حسین

 

قرآن به دست ِ جوهر ِ خونش نوشته شد

جان داد در قبال ِ " وَ لَاالضـّــآلّین " حسین

 

" اَلکَـــهفِ وَالرقیـــم " بخوانید نیزه ها !

در اوج ِ آسمان شده "کهف ُ الحَصیــــن" ، حسین

 

نهج البلاغه خطبه به خطبه به خاک ریخت

وقتی که شد شبانه خرابه نشین ، حسین

 

خون ِ خدا به رگ رگ ِ موعود ، می دود

دستی که بر می آورد از آستین : حسین

 

انگشت بر لب انـــد تمام فرشتـــه ها

فهم ِ کسی نشد به خدا .... کیست این حسین ؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ 01 March 14 ، 23:40
حسنا محمدزاده

برگ ریزانم ؛ بهارم را به یغما برده اند

بادها صبر و قرارم را به یغما برده اند

 

حال پاییز من از شور زمستان ، بدتر است

باغ پر بار انارم را به یغما برده اند

 

سال ها چنگیز ها با اسب های یکه تاز

خانه ام ...ایلم... تبارم را به یغما برده اند

 

مثل انسان نخستینم ولی آواره تر

سیل ها دیوار غارم را به یغما برده اند

 

چشم هایم را می آویزم به در، دیوانه وار

میخ ها دار و ندارم را به یغما برده اند

 

در دل انگشت هایم شور شادی مُرده است

تار تب دار ِ سه تارم را به یغما برده اند

 

جار می زد دوره گردی کوچه های شهر را :

آی مردم  ! روزگارم را به یغما برده اند

موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 February 14 ، 01:32
حسنا محمدزاده



 

این نامه به خط کوفی ست ، با خود گله ای آورده

لرزانده دل دنیا را ، نه... زلزله ای آورده

 

این نامه به خط کوفی ست ، با جوهری از اشک وخون

بر پای خودش امضایی از قافله ای آورده

 

از موسم حج می آید ...از مشعر چند اسماعیل ؟

شاید غم هاجرها را ، با هروله ای آورده

 

دستان قلم روی خاک ، لب های قلم خشکیده

سرهای قلم را از تن ، با فاصله ای آورده

 

شش ماه به دور دنیا، بر سر زده و چرخیده

وقتی که نشان از تیر ِ چون حرمله ای آورده

 

هفتاد ودو بار افتاده ، زخمی شده زانوهایش

با خود خبر از پاهای پر آبله ای آورده

 

یک گوشه ندارد گویی یا سوخته یا می سوزد

حتما خبری آتشناک ، از ولوله ای آورده

 

این نامه به خط کوفی ست ، برگشته به دست کوفه

از بام و درش لب های پر هلهله ای آورده

 

این بار گران غم را ، این تاول ِ بی مرهم را

تا شام جنون شاه ِ بی سلسله ای آورده

موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 January 14 ، 23:42
حسنا محمدزاده

نترس از شب و طوفان که در پناه همیم !

اگرچه زرد و زمین خورده ، تکیه گاه همیم

 

به سیب ، لب نزدیم از سر هوس ، اما

شریک بار غم و تلخی ِ گناه همیم

 

چه مُهر ها که به پیشانی من و تو زدند !

چه روزها شد و درگیر اشتباه همیم !

 

بگو زمین و زمان را به هم بدوزد عشق

که لحظه لحظه در آیینه ی نگاه همیم

 

هوایمان که بگیرد کسی چه می داند

بهانه ی شب بی خواب و اشک و آه همیم

 

نگاه ِ پنجره ها ابری و مه آلود است

چه غم که ماه نتابیده ! ما که ماه همیم

 

اگر جدا شد ه راه من و تو از آغاز

غمت مباد که در انتهای راه همیم !

موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 January 14 ، 01:36
حسنا محمدزاده


 

لب‌های عطشناک تو آغاز حیات ست

دین‌ست...یقین‌ست ..عروج ست..صلات‌ ست

 

با نبض تو باید بتپد قلب جهانی

نبضی که نمایانگر محیا و ممات ‌ست

 

خورشید حضورت "بَقیَ الّیل و نهار " ست

هر روز ، فلک از اثر نور تو مات ‌ست

 

تنها نه زمین ! بلکه نگاهِ نگرانت

آیینه‌ی بالندگی ِ کل کرات است

 

شش گوشه مگو ! کعبه‌ی مقصود،همین جاست

احرام ببندید که رمی جمرات ست !

 

لبّیک بگویید که سکّان سماوات

بر عرشه‌ی این کشتی ِجان‌بخشِ نجات ست !

 

گهواره‌ی موساست که با بالش خونین

افتاده به امواج پریشان فرات ست

 

این بانگ حسینی که رسیده ست به عالم

دعوت به ستم‌سوزی و احیاء زکات ست

 

تکرار صدایِ عطش‌آلود تو در باد

تا جمعه‌ی موعود، مناجات سِمات ست

 

بر منبر دل‌ها چه غریبانه نشسته‌ست !

این خطبه‌ی جانسوزِ "قتیل العبرات" ست

 

با بال و پری سوخته تا عرش پریده ست

پروانه‌ی سرخی که سفیر صلوات ست

موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 December 13 ، 23:45
حسنا محمدزاده


دیگر گره خورده وجودم با وجودش

محکم شده با ریشه هایم تار و پودش

 

روی تمام فرش های دست بافم

جا مانده رد پای رویای کبودش

 

سلول هایم را شبیه مشتی اسفند

پاشیده ام در آتش از بدو ورودش

 

باید به این آتش بسوزم یا بسازم؟

وقتی به چشمم می رود هر روز دودش

 

آیینه ام با شمعدان ها عهد بسته

حتی ترک هم بر ندارد در نبودش

 

از نارون های سر کوچه شنیدم:

می آید او؛

              فرقی ندارد دیر و زودش

 

دل بر نخواهم داشت از این عشق معصوم

چون اصفهان از پاکی زاینده رودش

موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 December 13 ، 02:36
حسنا محمدزاده


 

ای آب ! باید بعد از امروز ، از شرم ، چشمت کور باشد

این ماهی ِ کوچک چگونه ، در پنجه ی ساطور باشد ؟!

 

چشم انتظار طفل من  نیست ، آسیه ای در ساحل نیل

گهواره ی داغش قرار است ، طعمه برای تور باشد

 

بگذار باهم پر بگیرند ، تا عرش از روی گلویش

دیگر نباید سینه سرخی ، در حنجرش محصور باشد

 

سر نیزه ها چشم انتظارند ، کوچکترین ماه ِ زمین را

وقتی که با سر می تواند ، دنباله دار ِ نور باشد

 

هم خیمه ها ماندند در بند ، هم دود می کردند اسپند

شاید برای خنده هایش ، چشمان دنیا شور باشد

 

دارند می تازند اسبان ، روی دل خون ِ بیابان

ای خاک ، قلبم را بخوابان ! بگذار از این ها  دور باشد

 

این خطه ی خشک ِ کویری ، لب های بی خواب رباب است

آبی نمی نوشد پس از این ، حتی اگر مجبور باشد

 

سر می دهند و ... سرزمین نه ، جان می دهند آسان و ...دین نه

در این عشیره کودکان هم ... جایی که حرف زور باشد

موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 December 13 ، 23:47
حسنا محمدزاده


 

دو هوایم ؛

           ... دمی صاف و دمی بارانی

ما همانیم ، همانی که خودت می‌دانی

 

پیش‌بینی شدن ِ حال من و تو سخت است

دو هواییم ...ولی بیشترش توفانی

 

دل من اهل کجا بوده که امروز شده‌ست

با ل تنگ قلم‌های تو هم استانی ؟

 

آخرین مقصد تو شانه‌ی من بود ؛

                                           ...نبود ؟

گریه کن هرچه دلت خواست ، ولی پنهانی

 

شاید این بار به شوق تو بتابد خورشید

رو به این پنجره‌ی در شُرُف ویرانی

 

باز باید بکشی عکس پریشان ِ مرا

گوشه‌ی قاب ِهمان روسری ِ لبنانی

 

آب با خود همه‌ی دهکده را خواهد برد

اگر این رود ، زمانی بشود طغیانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 December 13 ، 01:41
حسنا محمدزاده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 December 13 ، 03:35
حسنا محمدزاده




بین خون و خاک ، قرآن کریم افتاده است

آتشی در جای‌جای این حریم افتاده است

 

هرچه مروارید خونین بوده در دریای درد

پای پلک خیس طفلان یتیم افتاده است

 

از لب هر بامِ رسوایی مسیر سنگ‌ها

سمت بال زخمدار یاکریم افتاده است

 

صوت یک زن نیست این ،فریاد جانسوزعلی ست

جای داغش روی لب‌های نسیم افتاده است

 

در گلویش فصل پاییزاست با سوزی عجیب

هرچه برگ از شاخه با حال وخیم افتاده است

 

خشت‌های شهر مبهوتند ؛ می‌دانی چرا ؟!

کوفه با این خطبه‌خوان یاد قدیم افتاده است

 

هلهله‌ها زخمی و زنگ شترها ساکتند

در دل نامردهای شهر، بیم افتاده است

 

ابن ملجم‌هایشان شمشیر از رو بسته‌اند

نبض ایمان دست شیطان رجیم افتاده است

 

صبرکن زینب ! که تا دیدار بعدی با حسین (ع)

فاصله اندازه‌ی یک سال ونیم افتاده است

 

*

لنگر کشتی همان جایی که هنگام نماز

از خدا هر روز و شب می‌خواستیم افتاده است

موافقین ۰ مخالفین ۰ 01 December 13 ، 23:50
حسنا محمدزاده


آغاز دنیایم  تویی ، پایان  دنیا  تو

دیروزهای دور تو ، امروز و فردا تو

 

با واژه های ناب ، خلقت می کنم هر شب

شعری که دارد می شود ورد زبان ها ، تو

 

من، مثل قایق ران پیری خسته از امواج

این سوی دریا ماندم و آن سوی دریا ، تو

 

گنجشک های خیس را از گونه ام بردار!

در من زمستان است اما شور گرما تو

 

دنیای من ، یخ بسته روی بند های رخت

دستی که بر می چیندش از هول سرما ، تو

 

یک دسته آهوی فراری از هجوم شیر

از جنگل آشوب روحم می دود  تا  ، تو

 

قلب مرا با خود ببر، هر جا که می خواهی !

حالا که نبض لحظه هایم می زند ، با تو

 

در شیب تند شانه هایت کلبه می سازم

تنها تویی آرامشم ،تنهای تنها تو

 

نه ... انتخاب سومی هرگز نخواهم کرد

یا مرگ را بر می گزینم بعد از این ...یا تو

موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 November 13 ، 01:44
حسنا محمدزاده

 

 

 

خیره مانده ست نگاه تر یعقوب به تو

داده قرآن لقب ِ یوسف محجوب به تو

 

گرچه آیینه ی فریاد محمد شده ای

ولی انگار رسیده دل ایوب به تو

 

کرده ای قصد سفر گرچه خودت می دانی

می رسند از همه سو تیغ کشان ، خوب به تو

 

آن طرف معرکه ی قوم " والضّالین " است

میخورد دشنه ی هر دیده ی مغضوب به تو

 

نامه برها همه دیدند که بر می گردد

جمله ی اول ِ آن کینه ی مکتوب به تو

 

تیر و سرنیزه و بیداد عطش کافی نیست

میخورد بعد همه ضربه ی هر چوب به تو

 

روی چشم ِ تر ِ هر اسب ، نقابی زده اند

تا رسد آخر هر جاده ی سُم کوب به تو

 

بیشتر از همه در خاک به خود می شکند

استخوان های تنی که شده منسوب به تو

 

ظهر روز دهم است و سرِ من کرب و بلاست

وا شده پنجره ی این دل ِ آشوب به تو

 

تخت بر تک تک دل ها زده ای ؛ خواست خدا

شاه ِ عالم بدهد منصب محبوب به تو 

موافقین ۰ مخالفین ۰ 01 November 13 ، 23:51
حسنا محمدزاده

 


همه رفتند فقط من عقب قافله ام

بی حواسم ، کسلم ، ساکت و بی حوصله ام

 

حاصل عمر مرا در چمدانت بستی

آه...  بدجور، زمین خورده ی این فاصله ام

 

هیچ کس بعد تو دنیای مرا درک نکرد

سالها رفته ولی حل نشده مسئله ام

 

عشق ، تصمیم گرفته ست که ویران بشوم

چند سالی ست که روی گسل زلزله ام

 

چند سالی ست که تو قله نشینی و هنوز

لنگ لنگان وسط دامنه هایت ، یله ام

 

قاصدک ها خبر جشن تو را آوردند

کاش می شد که به گوشت برسد هلهله ام

 

تو پس از من همه جا قافله سالار شدی

من ولی بی تو همیشه عقب قافله ام

موافقین ۰ مخالفین ۰ 01 November 13 ، 01:48
حسنا محمدزاده



 

مانده قلم موی زمان در رنگ خالت

پاشیده روی بوم دنیا حس و حالت

 

از چشم هایت بوی باران می تراود

شبنم نشسته روی گلبرگ خیالت

 

پای سفر در کفش هایت جا گرفته

در می نوردد جاده ها را تا وصالت

 

ترکیبی از زیبا ترین هایی و دنیا

افتاده بی شک، پیش پای اعتدالت

 

کی خواهی آمد؟از کجاهای همیشه؟

مانده نگاه پنچره زیر سوالت

 

پا می دهد آیا برای چشم هامان ؟

در یک غروب جمعه دیدار محالت

موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 October 13 ، 00:21
حسنا محمدزاده
حسنا محمدزاده



فایل های خبری جوهر جان :


خبرگزاری فارس

خبرگزاری ایسنا

نشر هزاره ققنوس

پارسی زبانان



مرکز پخش و فروش انتشارات هزاره ققنوس:


مرکز پخش اصلی:

تهران – خیابان انقلاب- بین متروی فردوسی و دروازه دولت- خیابان

 

رامسر – پلاک ۱- واحد ۵ تلفن  ۸۸۳۱۷۸۳۲


سایر مراکز پخش عبارتند از :

– پخش فرهنگ  : خ انقلاب  – خ لبافی نژاد- پلاک ۲۶۶ – واحد ۵  تلفن ۶۶۴۸۲۱۵۰

– فروشگاه کتاب بید گل : خ انقلاب  – نبش پاساژ فروزنده تلفن ۶۶۴۶۳۵۴۵

– فروشگاه کتاب خانه شاعران:خ انقلاب  – پاساژ فروزنده  طبقه منفی ۲تلفن ۶۶۹۷۰۱۳۱

– فروشگاه  هاشمی: ضلع جنوب شرقی میدان ولیعصر، مقابل وزارت بازرگانی، شماره ۶۳۷ تلفن: ۸۸۹۲۵۸۶۹

– پخش کتاب پکتا : تهران، خ حافظ، نرسیده به چهارراه کالج، نبش کوچه بامشاد، شماره ۴۰۹ تلفن: ۸۸۹۴۰۳۰۳

– پخش معارف(پاتوق کتاب) تهران: خیابان انقلاب اسلامی، چهار راه کالج، جنب بانک ملت، تلفن: ۸۸۹۱۱۲۱۲

– پخش اینترنتی کتاب آدینه بوک:خ انقلاب – خ فخر رازی ساختمان ناشران واحد۲۳تلفن:۶۶۳۶۳۷۷۷

– پخش اینترنتی کتاب ای کتاب : تلفن ۷۷۵۱۴۴۶۴


حسنا محمدزاده
حسنا محمدزاده
حسنا محمدزاده
حسنا محمدزاده



* فایل خبری کتاب یک مشت آسمان 




مراکز فروش در تهران:

* میدان انقلاب ، ابتدای کارگر جنوبی کوچه ی مهدیزاده  پلاک 4 واحد 10

* روبروی درب اصلی دانشگاه تهران پاساژ فروزنده طبقه ی منفی یک فروشگاه انجمن شاعران ایران

* روبروی درب اصلی دانشگاه تهران پاساژ فروزنده طبقه منفی دو فروشگاه دفتر شعر جوان

* خیابان انقلاب تقاطع ابوریحان ، نشر مولی




حسنا محمدزاده




* فایل خبری کتاب " هنوز قلب قلم درد می کند برگرد "





مرکز پخش:تهران ، میدان انقلاب کارگر جنوبی خیابان شهدای ژاندارمری

پاساژ کوثرپلاک 7 انتشارات آرام دل - تلفن :02166971697

حسنا محمدزاده

 

 

                             برای حضرت ابوالفضل «ع»                         

 

آب را آزاد کن از پنجه‌ی زنجیرها

از نگاه زخمی و آشفته‌ی شمشیرها

 

از کنار بهت قرآن‌های روی نیزه و ...

از لب صفینیان و حیرت ِ تکبیرها

 

مرهمی بگذار روی زخم ِ باز آسمان

دستمالی خیس ، بر پیشانی ِ تقدیرها

 

شاید این ساحل زمانی خواب قحطی دیده است

خشک سالی می چکد از گونه‌ی تعبیرها

 

دست‌های مرد دریا‌بان به کام کوسه ها...

شاه ماهی‌ها اسیر چنگ ماهیگیرها....

 

کوزه‌ی افتاده دنیا را به دوشش می‌برد

خورده اند این بار هم بر سنگ ِ حسرت ، تیرها

 

در مذاق غنچه‌ها تلخ است از داغ لبت

شیر گنجشکان باغ و شیره ی انجیرها

موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 October 13 ، 23:58
حسنا محمدزاده

 

 

              برای امام حسن مجتبی «ع»

 

 

 

هوش از سر می پراند پای این کوچه شمیمی

عطر نانی تازه و شور ِ نفس های کریمی

 

بارها این سفره بخشیده ست افطار خودش را

با نگاه ِ روزه دارش ، بر دل تنگ ِ یتیمی

 

یا گره خورده ست با دل ها نخ ِ پیراهن او

یا عبایش را تکانده بر سر دنیا ،  نسیمی

 

روز و شب با عشق می بافند تا ر پود ِ جان را

تا بیاندازند زیر ِ پای لبخندش ، گلیمی

 

آیه ی تطهیر ِ جاری از لب قرآن ندارد

غیر از آغوش ِ سراپا مِهر ِ پیغمبر، حریمی

 

روی هم چیدند ذرات مرا آجر به آجر

خانه ای بر پا شد و جز تو نمی جوید مقیمی

 

دور افتادند از هم نیمه های قلب ِ زهرا

نیمه ای در کربلا و... در مدینه ماند نیمی

 

قصد کرده سایبان ِ کوچکی باشد از این پس

بال و پر وا می کند روی مزارت ، یاکریمی

موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 September 13 ، 01:15
حسنا محمدزاده
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 September 13 ، 00:43
حسنا محمدزاده

 


ابرهای بغض ، در رؤیای بارانی شدن

سینه ها دریاچه‌ای در حال طوفانی شدن


پنجه‌ی خونین بالش‌ها پر از پرهای قو

خواب‌ها دنبال هم در حال طولانی شدن


زندگی آن مردِ نابینای تنهایی‌ست که –

چشم‌ها را شسته در رؤیای نورانی شدن


قطره‌ای پلک مرا بی‌تاب و سنگین کرده‌است

مثل اشک بره‌ها در شام قربانی شدن


خوب می‌فهمم چه حالی دارد از بی‌همدمی

پابه پای گرگ‌ها سرگرم چوپانی شدن


برکه‌های تشنه می‌بینند با چشمان خیس

نیمه شب‌ها خواب گرم ِ ماه پیشانی شدن


خالی‌ام از اشتیاق بودن و تلخ است تلخ

جای هر حسی پر از حس پشیمانی شدن


*

چاره‌ی لیلای بی‌مجنون ِ این افسانه چیست ؟

یا  به دریا دل سپردن ...یا بیابانی شدن

موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 September 13 ، 01:54
حسنا محمدزاده


 

 

نیست در عالم شبی دیگر از امشب تلخ‌تر

یا می نابی از این جام لبالب تلخ‌تر

 

بیش از این ای آسمان نُه توی دنیا را مگرد !

نیست کام یک نفر از کام زینب تلخ تر

 

زخم ها و شعله‌ها و سنگ‌ها هرگز نبود

از زبان‌های شبیه نیش عقرب تلخ‌تر

 

سطر سطر نامه‌ها با‌هم شهادت داده‌اند

نیست از طعم سیاه آن مرکّب تلخ‌تر

 

چهره هاشان از تمام شهر نورانی‌تر است

هرچه می سوزند عاشق ها در این تب ، تلخ‌تر

 

از تمام درد های عالم این درد غریب

رخنه خواهد کرد در جان مخاطب تلخ‌تر

 

بر لب شاگرد‌ها از شهد هم شیرین‌تر است

هر چه باشد درس‌های سخت مکتب ، تلخ‌تر

موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 September 13 ، 00:03
حسنا محمدزاده

 


چشمان تو در آسمانم نور آوردند

با خود به شهر شعرهایم شور آوردند

 

کشور گشایی کرده ای با مهربانی هات

وقتی برایم لشگر تیمور آوردند

 

قلب مرا با صد قشون از ماوراء النهر

تا سینه ی سوزان نیشابور آوردند

 

خواب خماری دیدنم ، تعبیر خوبی داشت

چشمان تو با خود ، تب ِ انگور  آوردند

 

نارنج های خسته رویای زلیخا را

دنبال خود از دور های دور آوردند

 

مهتاب ِ اقیانوس را بر دوش ِ ماهی ها

تا حوض خانه با لباس تور آوردند

 

ما یک قدم از لیلی و مجنون عقب بودیم

دنبال بخت ما دو چشم شور آوردند

موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 August 13 ، 02:07
حسنا محمدزاده

 

 


مدت زمان: 3 دقیقه 23 ثانیه

 

برای دانلود روی عکس کلیک کنید.

 

این شعر را می توانید در ادامه مطلب بخوانید :

موافقین ۰ مخالفین ۰ 23 August 13 ، 21:06
حسنا محمدزاده


 

            برای پنجمین خطبه خوان عاشورا «ع»

 

 

کاری بکن ! مگذار شب ، خاکستری باشد

سهم تمام خیمه‌ها شعله‌وری باشد

 

کاری بکن ! مگذار این باد ِگریبان‌سوز

با چنگ ِخونینش پی هر روسری باشد

 

هی نامه آوردند کوفی‌ها که ظهری سرخ

با خون جدّت دست‌هاشان جوهری باشد

 

از نو تمام اسب ها را نعل کوبیدند

تا چشم‌هایت غرق در ناباوری باشد

 

تا استخوان‌های عزیزانت به روی خاک

آماج ِعالم سوزِهر وحشی‌گری باشد

 

این دست ِ روی آب افتاده قسم خورده ست

دنباله دار بازوان خیبری باشد

 

حتماً خدا می خواست روی نیزه ها - یک سر -

در جای جای خاک ، تاج ِسروری باشد

 

حتماً خدا می خواست پا‌های ظریف تو

با خارهایش شاهد دربه‌دری باشد

 

شاید هجوم سنگ های کینه از هرسو

تنها جواب تلخ عدل حیدری باشد

 

خطبه بخوان ! ای پنجمین فریاد عاشورا

هرچند عالم غرق در کور و کری باشد

 

 

باید گلوی خاک تا شام ابد ، یکریز

هم‌خانه‌ی بغضی که تو می‌پروری باشد

 

باید ببینی واقعیت را که بعد از این

دنیا پر از آموزه‌های باقری باشد

 

رسواگر ِظلم « لُعینُ بنُ اللّعین » امروز-

داغی که با قلب خودت می آوری باشد

 

مربع

 

لبها پر از فریاد "اللّهمَ لبیک "است

مولا ! مبادا درد تو بی یاوری باشد

موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 August 13 ، 00:04
حسنا محمدزاده